مدح و نجوا با امام زمان (عج الله تعالی فرجه)

اشعار
آقا بیا به حُرمت شب زنده دارها
بدون ترک گنه انتظار بی معناست
امشب دلم هوای تو دارد، هوای تو
بال و پر شکسته به دردت نمی خورد؟
بیچاره گدایی که نیاموخت گدایی
گرفته آینه ام را غبار دور از تو
منتظر ماندی مولا که ما بر گردیم
مدینه، مکه، نجف، کاظمین، کرب‌و‌بلایی
چهل مقام و چهل منزل آستانۀ کیست؟
چهره را از عاشقان پنهان مکن
ای یار آشنا علم کاروان کجاست
آخر از داغ تو عالم را خبر خواهیم کرد
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را؟!
مزار لاله های ما، علامات ظهور توست
بحر طویل ولادت امام زمان (عج)
اومده حضرت مهدی، صاحب زمون
عاشقونه تو جمکران پی تو می گردیم
گره های کورِ مرا، باز وا کن
به خاک پا مگذاری که دیده ی ما هست
دلم در هوای شما بود کاش
تو کعبه ی دل مایی به یاد ماهم باش
از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت
مى شود فرصت دیدار مهیا حتما
چه می شد باعث رنجیدن یارم نمی گشتم
با هر گناه فاصله می گیرم از شما
وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو
پیر ها هم ز فراق تو جوان مرگ شدند
عمری دل از زمانه بریدیم ... بس نبود؟
ای داغدار ساقی عطشان نیامدی

ابتدا

انتها

پایگاه رسمی میثم مطیعی پایگاه رسمی میثم مطیعی، Meysam motiee ، گمنام ، Gomanm ، میثاق ، Misaq

متعاقبا اعلام خواهد شد.

مدح و نجوا با امام زمان (عج الله تعالی فرجه)

آقا بیا به حُرمت شب زنده دارها

بدون ترک گنه انتظار بی معناست

امشب دلم هوای تو دارد، هوای تو

بال و پر شکسته به دردت نمی خورد؟

بیچاره گدایی که نیاموخت گدایی

گرفته آینه ام را غبار دور از تو

منتظر ماندی مولا که ما بر گردیم

مدینه، مکه، نجف، کاظمین، کرب‌و‌بلایی

چهل مقام و چهل منزل آستانۀ کیست؟

چهره را از عاشقان پنهان مکن

ای یار آشنا علم کاروان کجاست

آخر از داغ تو عالم را خبر خواهیم کرد

چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را؟!

مزار لاله های ما، علامات ظهور توست

بحر طویل ولادت امام زمان (عج)

اومده حضرت مهدی، صاحب زمون

عاشقونه تو جمکران پی تو می گردیم

گره های کورِ مرا، باز وا کن

به خاک پا مگذاری که دیده ی ما هست

دلم در هوای شما بود کاش

تو کعبه ی دل مایی به یاد ماهم باش

از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت

مى شود فرصت دیدار مهیا حتما

چه می شد باعث رنجیدن یارم نمی گشتم

با هر گناه فاصله می گیرم از شما

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو

پیر ها هم ز فراق تو جوان مرگ شدند

عمری دل از زمانه بریدیم ... بس نبود؟

ای داغدار ساقی عطشان نیامدی