رفتی و معنای توأمان عزت و آه شدی
ماندی و از حالا تا ابد چراغ این راه شدی
زنده‌تر هستی چون، تو «رجالٌ صدقوا» بودی و تو «مهاجر الی الله» شدی
تو خط روشنی به دنیایی که تاریک است
خون تو یعنی جمعه دیدار نزدیک است
لشکر کشیده حرمله و شمر و ابن سعد
ماییم و انتقام شهیدان از این به بعد
می‌بارد از زمین و زمان بر سر یزید
سجیل و قدر و فاتح و نور و عماد و رعد
لبیک یا اباعبدالله

هر جمعه چشمت با روضه‌های ناحیه خون می‌شد
آن جمعه، آن مغرب، پیکر تو راهیِ خون می‌شد
از داغ سنگینت، در و دیوار در آتش می‌سوخت، ذره ذره ضاحیه خون می‌شد
خون تو رنگ تازه‌ای بر این جهان داده
رفتی ولی عَلَم به روی خاک نیفتاده
از نسل مرتضایی و مظلومِ مقتدر
رفتی به عشق مهدی و چشمان منتظر
ما ملت حسین و قیام و شهادتیم
ثابت قدم به وعده‌ی «قطعاً سننتصر»
لبیک یا ابا عبدالله

يا قربان الأمّة تحت جفنيكَ علاماتُ الندوب
يا مصباحَ العتمة بضياكَ تُشرقُ لنا الدروب
يا سلطانَ الهمّة
عِمّةً تضمُّ غربةَ الشّعوب
رحمةً تُهدي فيوضاتِ الغيوب
أنتَ صدقتَ وعدَكَ القدسي إلى القدسِ
اعطيتَ في سبيلهِ النفسَ ولم تأسَ
لو طالَ بعدَ فقدِكَ يا سيّدي الحزَن
تبقى لنا المنارةَ يا بدرَنا الحسَن
يا قائدٌ طريقُك يبقی مدى الزمن
والعهد سوف نفدي بالأنفسِ الوطن
عهداً عهداً يا نصر الله

شاعر و نغمه پرداز: محمدرضا رضایی
شاعر عربی: بنت الهدی الصغری