آیهی عشق
چنین حکایت تلخی که دیده و که شنیده
سه سالهای که غم او به عمر نوح رسیده
شنیده قصه ی مادربزرگ را و ندانم
که نازدانهی زهرا، چه از «کشیده» کشیده
سه ساله ای که دمیدهست روضه های غریبی
به بازویش که شکسته، به قامتش که خمیده
عزیز جان حسین است و روی خار مغیلان
چقدر این سو و آن سو فرار کرده دویده
بمیرد آنکه کشیده ست معجر از سر طفلان
شکسته بادا دستی که گوشواره کشیده
سهساله ای که خودش زینبی ست با همه خردی
تمام رنج سفر را به جان خویش خریده
رقیه آیهی عشق است و امشب از سر بابا
شنیده آیهی قرآن، ولی بریدهبریده
پس از تحمل شام بلا و رنج اسیری
به حیرت است که خورشید او به طشت دمیده
از این شب-این شب دوری-، به صبح دیدن بابا
گذشته و نگذشته، رسیده و نرسیده
شاعر : میلادعرفان پور
سه سالهای که غم او به عمر نوح رسیده
شنیده قصه ی مادربزرگ را و ندانم
که نازدانهی زهرا، چه از «کشیده» کشیده
سه ساله ای که دمیدهست روضه های غریبی
به بازویش که شکسته، به قامتش که خمیده
عزیز جان حسین است و روی خار مغیلان
چقدر این سو و آن سو فرار کرده دویده
بمیرد آنکه کشیده ست معجر از سر طفلان
شکسته بادا دستی که گوشواره کشیده
سهساله ای که خودش زینبی ست با همه خردی
تمام رنج سفر را به جان خویش خریده
رقیه آیهی عشق است و امشب از سر بابا
شنیده آیهی قرآن، ولی بریدهبریده
پس از تحمل شام بلا و رنج اسیری
به حیرت است که خورشید او به طشت دمیده
از این شب-این شب دوری-، به صبح دیدن بابا
گذشته و نگذشته، رسیده و نرسیده
شاعر : میلادعرفان پور
نظرات