خوش به حالم که دل من حسنی شد
اسم خوبت، پر از آوازهی عشقه
میون سفرهی لطفت، رطب تازهی عشقه
آقایی دارم که بینظیره
میدونم دست منو میگیره
عشقش از توی دلم نمیره
ذکر خوبِ، یا حسن جان، شده توو دلای ما حک
از قدومِ، پاک آقام، رمضان میشه مبارک
«دخیلتم یا کریم اهل بیت»
اسم خوبت، با خطی شبیهِ رویا
همیشه حک شده روی، شعله زرد نذری ما
بارون یعنی دستای کریمش
دریا یعنی چشمای رحیمش
پیچیده توو خونهها نسیمش
زندگیِ، ما گداها، با نگاهش دیدنی شد
چه آقایی! خوش به حالم، که دل من حسنی شد
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت»
اسم خوبت، روی پرچمای هیات
یا حسن میگن شب و روز، همه خادمای هیات
قربون دل خداییِ تو
غوغای کرب و بلاییِ تو
ساداتِ طباطباییِ تو
همه دیدن، نوجوونات، توی کربلا چه کردن
همه دیدن، کوه دردن، چقَدر مثل تو مَردن
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت»
شاعر: رضا یزدانی
میون سفرهی لطفت، رطب تازهی عشقه
آقایی دارم که بینظیره
میدونم دست منو میگیره
عشقش از توی دلم نمیره
ذکر خوبِ، یا حسن جان، شده توو دلای ما حک
از قدومِ، پاک آقام، رمضان میشه مبارک
«دخیلتم یا کریم اهل بیت»
اسم خوبت، با خطی شبیهِ رویا
همیشه حک شده روی، شعله زرد نذری ما
بارون یعنی دستای کریمش
دریا یعنی چشمای رحیمش
پیچیده توو خونهها نسیمش
زندگیِ، ما گداها، با نگاهش دیدنی شد
چه آقایی! خوش به حالم، که دل من حسنی شد
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت»
اسم خوبت، روی پرچمای هیات
یا حسن میگن شب و روز، همه خادمای هیات
قربون دل خداییِ تو
غوغای کرب و بلاییِ تو
ساداتِ طباطباییِ تو
همه دیدن، نوجوونات، توی کربلا چه کردن
همه دیدن، کوه دردن، چقَدر مثل تو مَردن
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت»
شاعر: رضا یزدانی
نظرات