شب و این سکوت پر از حرف
شب و این سکوت پر از حرف
شب و بهت سنگین خانه
شب و بغض معصوم بابا
شب و هق هقی کودکانه
شب و آه و این درد جانکاه
شب و گریه ی گاه و بی گاه
شب و جمع ماتم گرفته
شب و هاله صورت ماه
چه روزی گذشت، بر این خانه و چه ها دیده اند اهل خانه
به دلها غمی، که تا آسمان، کشد شعله هایش زبانه
یا من هو اسمه دواء، کم نشود از سر ما، سایه ی زهرا مادر ما
شده خانه لبریز اندوه
به جای سلام و تبسم
به جای گلاب و گل و مُشک
فقط بوی دود است و هیزم
نگاه همه سوی مادر
که خود از همه رو گرفته
که دردی به جانش نشسته
که دستی به پهلو گرفته
غم زینبین، نگاه حسین،علی را به ماتم نشانده
ولی این میان، نگاه حسن، به دیوار و در خیره مانده
یا من هو اسمه دواء، کم نشود از سر ما، سایه ی زهرا مادر ما
یا فاطمه یا فاطمه جان
رسیده شهیدی دوباره
پس از بی نشانی و دوری
سوی مادری که همه عمر
نشسته به پای صبوری
پس از سالیانی که بوده
پی یک خبر از شهیدش
فقط استخوان و پلاکی
رسیده ز سرو رشیدش
سلام خدا، به این مادران، به چشمان بی سوی نمناک
سلام خدا، به آن عاشقان،شهیدان گمنام این خاک
ای عاشقان بی نشان، ای عاشقان بی نشان، زائرتان حضرت زهراست
شاعر: محمد مهدی سیار
شب و بهت سنگین خانه
شب و بغض معصوم بابا
شب و هق هقی کودکانه
شب و آه و این درد جانکاه
شب و گریه ی گاه و بی گاه
شب و جمع ماتم گرفته
شب و هاله صورت ماه
چه روزی گذشت، بر این خانه و چه ها دیده اند اهل خانه
به دلها غمی، که تا آسمان، کشد شعله هایش زبانه
یا من هو اسمه دواء، کم نشود از سر ما، سایه ی زهرا مادر ما
شده خانه لبریز اندوه
به جای سلام و تبسم
به جای گلاب و گل و مُشک
فقط بوی دود است و هیزم
نگاه همه سوی مادر
که خود از همه رو گرفته
که دردی به جانش نشسته
که دستی به پهلو گرفته
غم زینبین، نگاه حسین،علی را به ماتم نشانده
ولی این میان، نگاه حسن، به دیوار و در خیره مانده
یا من هو اسمه دواء، کم نشود از سر ما، سایه ی زهرا مادر ما
یا فاطمه یا فاطمه جان
رسیده شهیدی دوباره
پس از بی نشانی و دوری
سوی مادری که همه عمر
نشسته به پای صبوری
پس از سالیانی که بوده
پی یک خبر از شهیدش
فقط استخوان و پلاکی
رسیده ز سرو رشیدش
سلام خدا، به این مادران، به چشمان بی سوی نمناک
سلام خدا، به آن عاشقان،شهیدان گمنام این خاک
ای عاشقان بی نشان، ای عاشقان بی نشان، زائرتان حضرت زهراست
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات