مرتضی چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶

۷ + ۲ -

جای اقای مطیعی در هیئت شهدای گمنام و میثاق با شهدا واقعا خالیه، کاش هر چه زودتر به این دو هیئت برگردند

سجاد توسلی شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶

۴ + ۱ -

با عرض سلام و تشکر از جناب آقای مطیعی
ممنون میشم اگر کلیپهای تصویری از برنامه های جشنها و اعیاد رو در کانال تلگرامی بذارید، چون برای بچه ها و نوجوونها خیلی جذابه ولی متاسفانه برنامه های قشنگ از مولودی ها به اندازه ی روضه ها نیستند.

از طرف خیرابادی چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶

۲ + ۱ -

یا امیرالمومنین روحی فداک:
زنی که ادعا کرد که من دختر فاطمه ع یعنی زینب هستم!!
یکی از معجزات امام هادی ع

ساز بنمایم به حال معنوی
با زبان الکنم یک مثنوی

نقل کرده قطب راوندی به ما
از مقام معجز ابن الرضا

یک زنی شد ظاهر و کرد ادعا
ادعای نابجا و نا روا

گفت من فرزند زهرا زینبم
روی عالم زینت امّ و اَبَم

کرده پیغمبر برای من دعا
شد کراماتش بر اعضایم شفا

چون رسول حق نهاده بر سرم
دست خودرا ؛زانکه او را دخترم

هر چهل سالیکه میگردد عیان
میشوم من از عنایاتش جوان

بوده ام مخفی زچشم مردمان
حالیا ظاهر شدم در این زمان

این خبر در آ زمان بالا گرفت
حاکم عباسی آمد در شگفت

متوکل گفت حاشا تا به حال
سالها بگذشته باشداین محال

با دروغش باید او افشا شود
کاری باید کرد تا رسوا شود

عده ای گفتند باشد این روا
لیک باید حل کندابن الرضا

با دلیل و حجتش حاصل کند
مکر این زن را یقین باطل کند

حاکم عباسی بنمودش طلب
هادی آل محمد ص را عجب

عرض بنمود آن لعین بی حیا
مکر این زن را بیا باطل نما

اینچنین فرمود امام انس و جان
قول ایشان ناسزا باشد،بدان

گوشت فرزندان زهرا یک کلام
بلکه بر درّندگان باشد حرام

گر بود از راستگویان در شعار
پس همین حالا به شیرانش سپار

مدعی را با سبوعان واگذار
تا دروغ از راست گردد آشکار

حضرت هادِالنّقی بار دگر
گفت گرخواهی بدانی بیشتر

جمعی از اولاد زهرا حاضرند
تا که در جولَنگَه شیران روند

هرکه را خواهی فرستی میرود
امتحان بنما که معلومت شود

متوکل کرد افشای سخن
خود نما آهنگ رفتن بوالحسن

شعله ور شد کینه دیرینه اش
شد جهم شعله ور در سینه اش

وقت را نقد و غنیمت بهر خود
میشمرد آن کافر پست و عنود

پس امام هادی دادش اطلاع
خود روم با میل تو نزد سباع

رفت در آنجا به آرامی نشست
خُدعه و نیرنگ دشمن را شکست

با خضوع شیران به خدمت آمدند
نزد آقا با متانت آمدند

سر نهادند بر زمین نزد امام
یعنی ای فرزانه ی حیدر سلام

حضرتش دست نوازش میکشید
بر سر شیران کراماتش رسید

امر فرمود آن امام مهربان
تا روند از گرد او درّندگان

با اطاعت از امام خویشتن
بر کناری گشته از آن مُمتَحن

متوکل در هراس افتاد عجب!
کرد آقا را از آن وادی طلب

خواست آقا پا نهد در نردبان
شیرها گرد وجود خاضعان

میکشیدند سر به پای حضرتش
بوسه گویا میزدند بر کسوتش

با اشاره گفت برگردید امام
جملگی برگشته کردند احترام

زن پشیمان گشت و بنمود اعتراف
ادعای خویش را داد انصراف

گفت از فرط فقیری کرده ام
تا به آمالی که میخواهم رسم

متوکل آن جفاکار پلید
گفت زن را نزد شیران افکنید

مادرش مانع شد از تصمیم او
زن رها شد با شتاب از بیم او

آشنا شد ذاکر ابن الرضا
تا که گردد زائرش در سامرا

مرحوم محمد علی خیرآبادی-آشنا

بدون نام جمعه ۲۴ فروردین ۱۳۹۷

۱ + ۰ -

عشقی عشقی