ای حجابِ تو آیۀ رحمتِ خدا بر زمین
باد مهرگان میوزد، ابتدای فصل بهار
همسر علی میشود، به سوی خدا رهسپار
الا یاران! الا یاران! بگریید
الا گلهای گلزاران بگریید
میان خاک زهرا آرمیده است
به داغ گل، چنان باران بگریید
وای از آن نالۀ دل سوزان
وای از آن گریۀ شهِ مردان
گل یاس و نیلوفرم، همه هستیام همسرم
مادر حسین و حسن، یادگار پیغمبرم
مباد از مرتضایت رو بگیری
تک و تنها به غمها خو بگیری
بگریی در خودت تنها چو دریا
چو کشتی نیمه شب پهلو بگیری
وای از آن نالۀ دل سوزان
وای از آن گریۀ شهِ مردان
آن یلی که خم گشتنش پیش دشمنان کس ندید
در عزای تو، فاطمه! بنگر که قدش خمید
بیا ای دل! که بی پروا بگرییم
بیا تا در غم زهرا بگرییم
بیا تا نشنود دشمن صدایش
بیا با گریۀ مولا بگرییم
وای از آن غربتِ شبِ دریا
وای از آن وسعتِ غمِ مولا
ای حجابِ تو آیۀ رحمتِ خدا بر زمین
چادر تو یعنی همان سایۀ هما بر زمین
اگر خاکی بر این چادر نشسته
اگر دشمن تو را پهلو شکسته
مرام تو برای شیعه باقیست
نشد پیمان ما با تو گسسته
وای از آن خاطرات مجسم
وای از آن تازیانۀ محکم
شاعر: حسن صنوبری
همسر علی میشود، به سوی خدا رهسپار
الا یاران! الا یاران! بگریید
الا گلهای گلزاران بگریید
میان خاک زهرا آرمیده است
به داغ گل، چنان باران بگریید
وای از آن نالۀ دل سوزان
وای از آن گریۀ شهِ مردان
گل یاس و نیلوفرم، همه هستیام همسرم
مادر حسین و حسن، یادگار پیغمبرم
مباد از مرتضایت رو بگیری
تک و تنها به غمها خو بگیری
بگریی در خودت تنها چو دریا
چو کشتی نیمه شب پهلو بگیری
وای از آن نالۀ دل سوزان
وای از آن گریۀ شهِ مردان
آن یلی که خم گشتنش پیش دشمنان کس ندید
در عزای تو، فاطمه! بنگر که قدش خمید
بیا ای دل! که بی پروا بگرییم
بیا تا در غم زهرا بگرییم
بیا تا نشنود دشمن صدایش
بیا با گریۀ مولا بگرییم
وای از آن غربتِ شبِ دریا
وای از آن وسعتِ غمِ مولا
ای حجابِ تو آیۀ رحمتِ خدا بر زمین
چادر تو یعنی همان سایۀ هما بر زمین
اگر خاکی بر این چادر نشسته
اگر دشمن تو را پهلو شکسته
مرام تو برای شیعه باقیست
نشد پیمان ما با تو گسسته
وای از آن خاطرات مجسم
وای از آن تازیانۀ محکم
شاعر: حسن صنوبری
نظرات