دیگر چه طاقت است مرا؟ اربعین رسید
شوق زیارت است مرا اربعین رسید
دیگر چه طاقت است مرا؟ اربعین رسید
یک سالِ آزگار دلم بود و این سوال:
آیا لیاقت است مرا؟ اربعین رسید
گفتم که لااقل ز علامات مومنین
این یک علامت است مرا اربعین رسید
شور قیامت است به پا گِرد مضجعت
آه است و حسرت است مرا اربعین رسید
داغ است و غربت است به دل، رفت کاروان
اشک است و خجلت است مرا اربعین رسید
جا مانده ام ز قافله کربلاییان
شوق شهادت است مرا اربعین رسید
من هم یکی ز چله نشینان ماتمت
اجر مصیبت است مرا اربعین رسید
از دور هم سلام مرا میدهی جواب
لطف تو عادت است مرا اربعین رسید
احسانِ بی حد است تو را ایها العزیز
اشکم بضاعت است مرا اربعین رسید
شاعر: میلاد عرفان پور
راهی شده ست سوی تو بسیار کاروان
با احترام, آمده اینبار کاروان
این کاروان نه سنگ, نه دشنام دیده است
اکرام دیده, سفره ی اطعام دیده است
این بار تازیانه نخورده است کودکی
بی یار و سر پناه، نمرده است کودکی
اینجا کسی ندیده به مقتل, تن حسین
سیلی کسی نخورده پس از خواندن حسین
بر نی ندیده, آیه ی کهف و رقیم را
بر دست, جان سپردن ذبح عظیم را
این بار هیچ کس به اسارت نرفته است
پیراهن عزیز به غارت نرفته است
هرچند دور, در حرمت حاضریم ما
از هوش رفته ایم چنان جابریم ما
در جستجوی دشت جنونیم یا حسین
یک کاروان دلیم که خونیم یا حسین
شاعر: محمد مهدی سیار
دیگر چه طاقت است مرا؟ اربعین رسید
یک سالِ آزگار دلم بود و این سوال:
آیا لیاقت است مرا؟ اربعین رسید
گفتم که لااقل ز علامات مومنین
این یک علامت است مرا اربعین رسید
شور قیامت است به پا گِرد مضجعت
آه است و حسرت است مرا اربعین رسید
داغ است و غربت است به دل، رفت کاروان
اشک است و خجلت است مرا اربعین رسید
جا مانده ام ز قافله کربلاییان
شوق شهادت است مرا اربعین رسید
من هم یکی ز چله نشینان ماتمت
اجر مصیبت است مرا اربعین رسید
از دور هم سلام مرا میدهی جواب
لطف تو عادت است مرا اربعین رسید
احسانِ بی حد است تو را ایها العزیز
اشکم بضاعت است مرا اربعین رسید
شاعر: میلاد عرفان پور
راهی شده ست سوی تو بسیار کاروان
با احترام, آمده اینبار کاروان
این کاروان نه سنگ, نه دشنام دیده است
اکرام دیده, سفره ی اطعام دیده است
این بار تازیانه نخورده است کودکی
بی یار و سر پناه، نمرده است کودکی
اینجا کسی ندیده به مقتل, تن حسین
سیلی کسی نخورده پس از خواندن حسین
بر نی ندیده, آیه ی کهف و رقیم را
بر دست, جان سپردن ذبح عظیم را
این بار هیچ کس به اسارت نرفته است
پیراهن عزیز به غارت نرفته است
هرچند دور, در حرمت حاضریم ما
از هوش رفته ایم چنان جابریم ما
در جستجوی دشت جنونیم یا حسین
یک کاروان دلیم که خونیم یا حسین
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات