وه که امشب دامن جانان به دست آورده ام
وه که امشب دامن جانان به دست آورده ام
دامنش را در شب هجران به دست آورده ام
آنچه می جستم به دشت و کوه و صحرا روزها
نیمه شب در گوشۀ ویران به دست آورده ام
گرچه طفلم دل زدم مردانه بر دریای غم
عاقبت این گوهر تابان به دست آورده ام
کلبۀ ویران کجا و موکب بابم حسین
دولت وصلش عجب آسان به دست آورده ام
دست از جان شسته ام با دیدن روی پدر
جان چه باشد، زآنکه به از جان به دست آورده ام
آنچه را دیگر نمی گشتی میّسر بهر ما
من به سوز سینه نالان به دست آورده ام
شاعر: استاد سید رضا مؤید
دامنش را در شب هجران به دست آورده ام
آنچه می جستم به دشت و کوه و صحرا روزها
نیمه شب در گوشۀ ویران به دست آورده ام
گرچه طفلم دل زدم مردانه بر دریای غم
عاقبت این گوهر تابان به دست آورده ام
کلبۀ ویران کجا و موکب بابم حسین
دولت وصلش عجب آسان به دست آورده ام
دست از جان شسته ام با دیدن روی پدر
جان چه باشد، زآنکه به از جان به دست آورده ام
آنچه را دیگر نمی گشتی میّسر بهر ما
من به سوز سینه نالان به دست آورده ام
شاعر: استاد سید رضا مؤید
نظرات