الأربعینُ مَوْعدی
با اشک و غم هم رازم و... می سوزم و می سازم و...
یعلم الدمع و الحزن سرّی... یحترق وجودی و أنا أصبر علیه
می خوانمت شب تا سحر
و أنادیک طول اللیل
دلتنگم ای کرب و بلا... در اربعین دیدار ما
یا کربلاء! لقد ضاق صدری... موعدنا فی یوم الأربعین
باعاشقان روی حسین
مع عشّاق الحسین
با زائران کوی حسین
مع زائری مقام الحسین
می آیم آخر سوی حسین
سآتی إلی الحسین أخیرا
(لبیک یا مولا یا حسین)
شدَّ الهَوى حبلَ الجَوى و اجتاحَني سَيلُ النَوى
دلدادگی ریسمان عشق را محکم کرد و سیل دوری و فراق من را بَرد
لِلوَصلِ عَيني سَاهِرَة
چشمانم به انتظار وصال (کربلا) بیدار است
أَطْفَأَ شَمْعِي مَدْمَعِي ... و دَكَّ نَوْحِي مَسْمَعِي
اشکم شمع مرا خاموش کرد و مویهها و نوحه ها در گوشم طنین انداز شد
إيهٍ دُمُوعي، اشتَعِلي!
هان! ای اشکهای چشم من، بجوشید
نارُ اشتياقي، كمْ تَصْطَلِي!
ای آتش شوق من چقدر شعلهوری!
ليلُ انتِظاري، هَلْ يَنجَلي؟
آیا شب انتظار مرا پایانی هست؟
(مولاي مولاي السلام)
سلام ای مولای من
هُنَا الأَسى كُلُّ الأَسى ...هُنَا الصِغارُ و النِسَا
اینجا همان محل اندوه و غم است؛ همه غم ها اینجاست.. اینجا جایی است که کودکان و زنان اهل بیت بودند
هُنَا النُجومُ الزَاهِرَةْ
اینجا همانجایی است که ستارگان درخشان بودند
مِنْ سَاجِياتٍ صُرَّعِ ... تَدعو إلى التَّفَجُّعِ
این ستارگان همان اجساد ساکن و بر زمین افتاده اند .... و این اجساد به نوحه و عزا فرا می خوانند
يا ودايَ الطَّفِّ ما جرى ؟
ای سرزمین کربلا چه اتفاقی افتاده است؟
فاقَ المُصابُ التَّصَوُرَا
این مصیبت از تصور فراتر است
هذا حسينٌ فَوقَ الثَرَى
این حسین علیه السلام است که بر خاک افتاده است
(عليكَ مولاي السلامْ )
ای مولای من سلام بر تو
إليكَ آتٍ سَيِّدي ... الأربَعينُ مَوْعِدِي
مولایم، به سوی تو رهسپارم..... میعاد ما اربعین است
ذِكراكَ أحلى خاطِرَة
یاد تو شیرینترین خاطره است
جابرُ قدْ جاءَ معي ... يَأخُذُني للمَصرعِ
جابر با من آمده است.... و مرا به سوی قتلگاه تو میکشاند
عندكَ يا مولايَ المُنى
مولای من! آرزوهایم نزد توست
ظُلْمَةُ رُوحِي تَلقىْ السَّنا
تاریکی روحم به روشنی می گراید
كُلُّ وُجُودي لكَ انحَنى
تمام وجودم برای تو تعظیم میکند
(مَوْلاي مَوْلاي السَلامْ)
سلام ای مولای من
شعر فارسی: محمد مهدی سیار
شعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین
نظرات