طفلان هنوز هم که هنوز است تشنه اند
از رستخیز آتش و خاکسترش مگو
در ما قیامتی شده از محشرش مگو
در خاک و خون نشسته سلیمان کربلا
از لحظه های غارت انگشترش مگو
بسیار روضه خوانده ای از آن سه شعبه ها
این بار از گلوی علی اصغرش مگو
از غربت زمان خداحافظی مخوان
از تلخی وداع علی اکبرش مگو
طفلان هنوز هم که هنوز است تشنه اند
دیگر تو از خجالت آب آورش مگو
از گریه های دخترکش گفته ای ولی
از گونه هایش از گل نیلوفرش مگو
بعد از حسین قافله سالار زیبنب است
از شام بی برادری خواهرش مگو
الشمر جالسٌ…جگر ما کباب شد
الشمر جالسٌ…سخن از خنجرش مگو
شاعر: سید علی لواسانی و محمدحسین نجفی
در ما قیامتی شده از محشرش مگو
در خاک و خون نشسته سلیمان کربلا
از لحظه های غارت انگشترش مگو
بسیار روضه خوانده ای از آن سه شعبه ها
این بار از گلوی علی اصغرش مگو
از غربت زمان خداحافظی مخوان
از تلخی وداع علی اکبرش مگو
طفلان هنوز هم که هنوز است تشنه اند
دیگر تو از خجالت آب آورش مگو
از گریه های دخترکش گفته ای ولی
از گونه هایش از گل نیلوفرش مگو
بعد از حسین قافله سالار زیبنب است
از شام بی برادری خواهرش مگو
الشمر جالسٌ…جگر ما کباب شد
الشمر جالسٌ…سخن از خنجرش مگو
شاعر: سید علی لواسانی و محمدحسین نجفی
نظرات