ای دیده نخواهم از تو کاری
جزگریه و شور و بیقراری
ای اشک اگر بر او نباری
برگرد که آبرو نداری
با روضه اش افتاد، این دل به چه روزی
داغی و چه داغی، سوزی و چه سوزی
ازخیمه مگو که سوخت جانم
ازنیزه مگو نمیتوانم
ای دل تو برس به دادم امشب
تا زنده بمانم و بخوانم
(مولا یا حسین عزیز زهرا)

ای برلب ما همیشه نامت
برنیزه ی غم سرت سلامت
تا روز قیامت از سر نی
گیسوی تو میکند قیامت
ای چشمه ی خورشید، ای نورتر از نور
چشمی که ندارد شوق تو شود کور
این دل، دل تنگ کربلایی
عمری شده عاشق و هوایی
آقا به خدا دلم گرفته
مگذار بمیرم از جدایی
(مولا یا حسین عزیز زهرا)

برمن، من عاشق هراسان
هرگز نبوَد جدایی آسان
افسوس که رفت از این ولایت
آن قافله ی ولی شناسان
آن چفیه به دوشان
آن دین نفروشان
در معرکه ها چون
امواج خروشان
ما پیرو راه عاشقانیم
دلخسته ی صاحب الزمانیم
تا روز ظهور حضرت یار
جان برکف نایبش بمانیم
(مولا یا حسین عزیز زهرا)

شاعر: رضا یزدانی