دارد بهار می رسد اما بدون تو
دارد بهار می رسد اما بدون تو
دارد بهار می شود اما بدون تو
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی
بار دگر شکفتن گلها بدون تو
سال گذشته لحظه ی تحویل سال نو
گفتم : چه سود شادی دنیا بدون تو؟
می بارم از فراق تو اما گذشته است
یک سال از آن قضیه و حالا بدون تو
عمرم تباه می شود این گوشه از غمت
براین حیات غم زده مرگا بدون تو
باید دمی به حال دل من نظر کنی
حالی نمانده سینه ی من را بدون تو
حالم خراب می شود اینجا بدون عشق
حالم خراب می شود اینجا بدون تو
شاعر: حسین رضاییان
دارد بهار می شود اما بدون تو
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی
بار دگر شکفتن گلها بدون تو
سال گذشته لحظه ی تحویل سال نو
گفتم : چه سود شادی دنیا بدون تو؟
می بارم از فراق تو اما گذشته است
یک سال از آن قضیه و حالا بدون تو
عمرم تباه می شود این گوشه از غمت
براین حیات غم زده مرگا بدون تو
باید دمی به حال دل من نظر کنی
حالی نمانده سینه ی من را بدون تو
حالم خراب می شود اینجا بدون عشق
حالم خراب می شود اینجا بدون تو
شاعر: حسین رضاییان
نظرات