عاشقت با بی کسی سر می کند این روزها
عاشقت با بی کسی سر می کند این روزها
می نشیند یاد دلبر می کند این روزها
دلبری نادیده دارم من که جان را چون اویس
با شمیم او معطر می کنم این روزها
یا دعای عهد می خوانم که محبوبش شوم
یا دعای ندبه از بر می کنم این روزها
خلق می گویند نزدیک است ایام ظهور
بی قرارم زود باور می کنم این روزها
چشمه های اشکم از فرط گنه خشکیده است
دیده را با اشک او تر می کنم این روزها
فاطمیه آمده ، یا منتقم مثل شما
خون به دل از بغض حیدر می کنم این روزها
در محل از کوچه های تنگ تا رد می شوم
گریه بر دیوار و بر در می کنم این روزها
هر کجا در کوچه می بینم دری را نیمه باز
یادی از پهلوی مادر می کنم این روزها
آشیانش را که سوزاندند زین پس بیشتر
مهربانی با کبوتر می کنم این روزها
یادی از پهلوی مادر می کنم این روزها
آشیانش را که سوزاندند زین پس بیشتر
مهربانی با کبوتر می کنم این روزها
می نشیند یاد دلبر می کند این روزها
دلبری نادیده دارم من که جان را چون اویس
با شمیم او معطر می کنم این روزها
یا دعای عهد می خوانم که محبوبش شوم
یا دعای ندبه از بر می کنم این روزها
خلق می گویند نزدیک است ایام ظهور
بی قرارم زود باور می کنم این روزها
چشمه های اشکم از فرط گنه خشکیده است
دیده را با اشک او تر می کنم این روزها
فاطمیه آمده ، یا منتقم مثل شما
خون به دل از بغض حیدر می کنم این روزها
در محل از کوچه های تنگ تا رد می شوم
گریه بر دیوار و بر در می کنم این روزها
هر کجا در کوچه می بینم دری را نیمه باز
یادی از پهلوی مادر می کنم این روزها
آشیانش را که سوزاندند زین پس بیشتر
مهربانی با کبوتر می کنم این روزها
یادی از پهلوی مادر می کنم این روزها
آشیانش را که سوزاندند زین پس بیشتر
مهربانی با کبوتر می کنم این روزها
نظرات