یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
يك دختر و آرزوي لبخند كه نيست
يك مرد پر از كوه دماوند كه نيست
يك مادر گريان كه به دختر مي گفت:
باباي تو زنده است هر چند كه نيست
در رقص گلوله دل نشین می میرند
روی هیجان سرخ مین میرند
خاکستر پیکر تو هم گم شده است
مردان بزرگ این چنین می میرند
اندام گسسته ی تو یازهرا گفت
حتی لب بسته ی تو یا زهرا گفت
وقتی در آسمان به رویت وا شد
پهلوی شکـــــــــــــسته ی تو یا زهرا گفت
شاعر: میلاد عرفان پور
يك مرد پر از كوه دماوند كه نيست
يك مادر گريان كه به دختر مي گفت:
باباي تو زنده است هر چند كه نيست
در رقص گلوله دل نشین می میرند
روی هیجان سرخ مین میرند
خاکستر پیکر تو هم گم شده است
مردان بزرگ این چنین می میرند
اندام گسسته ی تو یازهرا گفت
حتی لب بسته ی تو یا زهرا گفت
وقتی در آسمان به رویت وا شد
پهلوی شکـــــــــــــسته ی تو یا زهرا گفت
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات