علیٌّ وَداعاً، بِلیلِ الحَنینِ
على الدارِ جاؤوا، و جَرّوا إمامي
به خانهام آمدند، و امام مرا کشیدند و بردند
و مَثكولَةً في بابي، أرى الطِّفلَ دامي
من در درگاه خانه عزادار شدهام، کودکم را در خون میبینم
تَغَطّى جَنيني ليسَ كَكُلِّ الصِّغارِ
جنینم را پوشاندم، نه مانند هر کودکی (که او را میپوشانند)
تَغَطّى جَنيني يوماً بطَرفِ الخِمارِ
آن روز، روزی بود که جنینم را با گوشه چادرم پوشاندم
في الليالي شَعرتُ يَبكي صغيري
شبها، احساس کردم که کودکم میگرید
مهدُهُ قد غدا في ضِلعي الكسيرِ
گهوارهاش، پهلوی شکسته من شد
«يا فاطمه الغریبه، واویلاه واویلاه»
ای فاطمه غریب، واویلا
*** *** *** ***
عليٌّ غريباً، يُناجي البَتولَ
علی غریب، با زهرایش مناجات میکند
ياَ شمسَ الوجودِ أتُرى عَزَمتِ الرَّحيلَ
ای خورشید وجود، آیا عزم سفر کردهای؟
فكيفَ سَأحيا وَحدي سِواكِ السِّنينَ
چگونه بیتو و به تنهایی، سالها زندگی کنم؟
ألا فَامهِلينا لَيلَه ولا تَترُكينا
یک شب به ما مهلت بده و ما را ترک مکن
مِن عُيوني سكَبتُ ماءَ فِراقي
از چشمانم، اشک فراق ریختم
ليتَها بينَنا تُحيِيكِ المآقي
کاش اشکی که از گوشه چشمم میریزد، تو را زنده کند
«يا فاطمه الغریبه، واویلاه واویلاه»
ای فاطمه غریب، واویلا
*** *** *** ***
عليٌّ وَداعاً، بِليلِ الحَنينِ
علی جان، در این شب ناله با تو وداع میکنم
سَاُهديكَ روحي أبَداً و باقي سنيني
روحم و باقی عمرم را برای همیشه به تو هدیه میکنم
سَأمضي و اَبقى معكم اُعاني البَلايا
میروم، اما با شما مصیبتها را تحمل میکنم
سأمضي و أحيا يوماً بركبِ السّبايا
میروم، اما روزی به کنار کاروان اسیران باز میگردم
في الخَفاءِ اطوفُ فی الغاضريّه
پنهانی در غاضریه (کربلا) حاضر میشوم
أحجبُ الرأسَ كَي لا يُبكي رُقيّه
سر را پنهان میکنم تا رقیه نگرید
«يا فاطمه الغریبه، واویلاه واویلاه»
ای فاطمه غریب، واویلا
شاعر عربی: بنت الهدی الصغری
نغمهپرداز: محمدرضا رضایی
نظرات