پایان تو شد، آغاز عاشورا
فریادش طوفان صحرا صحرا
چشمانش گریان دریا دریا
خسته، لبتشنه، تنها تنها
آه و واویلا
نفس آخرش آتش زده به دل ها:
میا به کوفه، میا به کوفه
برسان ای صبا فریاد او به مولا:
میا به کوفه، میا به کوفه
ای کشتهی عشق، ای سردار تنها
پایان تو شد آغاز عاشورا
تنها و بی یار و سرگردان
در شهر رسوای بیدردان
میجنگد مردی با نامردان
آه و واویلا
همه بیعت شکستند و نشستند و نمانده یاری
برای مسلم، برای مسلم
همه ترسو، همه دنیاپرستند و نمانده یاری
برای مسلم، برای مسلم
ای کشتهی عشق، ای سردار تنها
پایان تو شد آغاز عاشورا
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
چشمانش گریان دریا دریا
خسته، لبتشنه، تنها تنها
آه و واویلا
نفس آخرش آتش زده به دل ها:
میا به کوفه، میا به کوفه
برسان ای صبا فریاد او به مولا:
میا به کوفه، میا به کوفه
ای کشتهی عشق، ای سردار تنها
پایان تو شد آغاز عاشورا
تنها و بی یار و سرگردان
در شهر رسوای بیدردان
میجنگد مردی با نامردان
آه و واویلا
همه بیعت شکستند و نشستند و نمانده یاری
برای مسلم، برای مسلم
همه ترسو، همه دنیاپرستند و نمانده یاری
برای مسلم، برای مسلم
ای کشتهی عشق، ای سردار تنها
پایان تو شد آغاز عاشورا
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات