خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن
دُردونه ي با غيرتِ شير جمل بود
توو نوجوونا غيرتش ضرب المثل بود
پيشش شهادت بهتر از طعم عسل بود
توو سن سيزده سالگي، مرد عمل بود
قاسم، مث حيدر
قاسم، يه دلاور
قاسم يادگار حسن... حسن
خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن(٢)

با هيشكي تعارف، نداره قاسم، پاي امام و عقيده
دنيا هنوزم، تو نوجوونا، شبيه قاسم نديده
مرتبه اي رو، كه پيرمردا، توو خوابشونم نديدن
خوشا به حال حضرت قاسم، توو نوجووني رسيده
جونم، به فداي
ايثار و وفاي
قاسم يادگار حسن... حسن
خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن(٢)

عين علي، آماده ي خروشه
خون حسن توي رگش ميجوشه
پرورده ي تربيت عموشه
ياري دين، رويا و آرزوشه
جرئت، توو صداشه
غيرت، توو رگاشه
قاسم يادگار حسن... حسن
خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن(٢)

ميخوام مث قاسم منم مردِ خطر شم
از نقشه ي گنج سعادت با خبر شم
دنيا عليه حق، تبر شد، من سپر شم
ميخوام يكي از سيصد و سيزده نفر شم
مثلِ، يه رفيقه
دلسوز و شفيقه
قاسم يادگار حسن
خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن(٢)

توو سرزمينِ ما نوجوونا ديگه قبول نيست بهونه
نقشه ي گنج و كليد قلعه، توو دست يه نوجوونه
اگه بيفتيم دنبال قاسم مارو به اون ميرسونه
فقط همينو بگم يه جايي حوالي آسمونه
دستِ مارو قاسم
ميگيره مداوم
قاسم يادگار حسن
خيلي بيقراره
شوق جبهه داره
قاسم يادگارِ حسن... حسن(٢)

توو بين اون حرفاي عاشقونه
يه اسم رمزه اون فقط ميدونه
هركي ميخواد از قصه جا نمونه
امشب اينو همراه ما بخونه:
ارباب منو درياب
ارباب منو درياب
ارباب منو درياب حسين حسين

شاعر: محسن رضوانی