روضه فاطمیه را امسال، خون گرم شهید می خواند
روضه فاطمیه را امسال
خون گرم شهید میخواند
حال پهلو شکسته را یاران
یار پهلو شکسته میداند
حاج قاسم! چو لاله های دگر
از ازل، داغدار زهرایی
گفته بودی که فاطمیهی بعد
نیستی! در کنار مولایی
ابروانت صلابت شمشیر
چشمهایت تلاوت باران
در دلت آتشی قدیمی بود
داغِ جاماندن از صف یاران
بر مزارت نوشته ای: سرباز
تا چنین ساده، جاودانه شود
نور بودی و حضرت زهرا
خواست تدفین تو شبانه شود
تو همیشه شهید بودی و حال
زنده تر از همیشه با مایی
با همین دستهای غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
اربااربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
اربااربا شدی که پیش ستم
لحظه ای سر فرو نیاندازیم
این صدای رسای غیرت توست:
اهل سازش شویم می بازیم
زنده از خون تو شده بغداد
زنده از خون تو شده صنعا
اینک این حنجر بریده توست
گرم فریاد مرگ آمریکا
خون سرخت حریف میطلبد
مانده از هیبتت جهان مبهوت
دشمنت چاره ای نخواهد داشت
بعد از این جز سفارش تابوت
قسمت دشمنان چه خواهد بود؟
ننگ و عجز و هراس و حسرت و بیم
«ضربه های ملایم مغزی»!
مرگ های مداوم خوش خیم!
ما نگیریم یک نفس آرام
تا نگیریم انتقامت را
سحری هم به مسجدالاقصی
میرسانیم ما سلامت را
حاج قاسم! قیامتی کردی
ای خوشا پر کشیدنی اینسان
بال و پر سوخته! خداحافظ
تو به زهرا سلام ما برسان
تو به زهرا بگو که سوختهایم
شعله در شعله از غم آن در
تو به زهرا بگو که جان دادیم
لحظه لحظه به غربت حیدر
تو به زهرا بگو که ما هستیم
دوره غربت ولایت نیست
تو دعا کن که ما شهید شویم
عشق را غیرازین نهایت نیست
بار اول شهید شد حیدر
با ندای غریب یا ابتاه
بار دوم شهید شد چون دید
جای سیلی به روی صورت ماه
نفسم حبس شد، دلم لرزید
وای اگر چشم خویش وا نکند
همه امن یجیب میخوانند
خانه بی فاطمه... خدا نکند
غمت انداخته مرا از پای
چشم بگشا که میروم از دست
ای فدای نوای تسبیحت!
بی تو تسبیح هر شبم آه است
کار من سخت میشود بی تو
راحت روح من! خداحافظ
شبنم گریه ام به چهره توست
گل مجروح من! خداحافظ
شاعر: محمدمهدی سیار و میلاد عرفان پور
خون گرم شهید میخواند
حال پهلو شکسته را یاران
یار پهلو شکسته میداند
حاج قاسم! چو لاله های دگر
از ازل، داغدار زهرایی
گفته بودی که فاطمیهی بعد
نیستی! در کنار مولایی
ابروانت صلابت شمشیر
چشمهایت تلاوت باران
در دلت آتشی قدیمی بود
داغِ جاماندن از صف یاران
بر مزارت نوشته ای: سرباز
تا چنین ساده، جاودانه شود
نور بودی و حضرت زهرا
خواست تدفین تو شبانه شود
تو همیشه شهید بودی و حال
زنده تر از همیشه با مایی
با همین دستهای غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
اربااربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
اربااربا شدی که پیش ستم
لحظه ای سر فرو نیاندازیم
این صدای رسای غیرت توست:
اهل سازش شویم می بازیم
زنده از خون تو شده بغداد
زنده از خون تو شده صنعا
اینک این حنجر بریده توست
گرم فریاد مرگ آمریکا
خون سرخت حریف میطلبد
مانده از هیبتت جهان مبهوت
دشمنت چاره ای نخواهد داشت
بعد از این جز سفارش تابوت
قسمت دشمنان چه خواهد بود؟
ننگ و عجز و هراس و حسرت و بیم
«ضربه های ملایم مغزی»!
مرگ های مداوم خوش خیم!
ما نگیریم یک نفس آرام
تا نگیریم انتقامت را
سحری هم به مسجدالاقصی
میرسانیم ما سلامت را
حاج قاسم! قیامتی کردی
ای خوشا پر کشیدنی اینسان
بال و پر سوخته! خداحافظ
تو به زهرا سلام ما برسان
تو به زهرا بگو که سوختهایم
شعله در شعله از غم آن در
تو به زهرا بگو که جان دادیم
لحظه لحظه به غربت حیدر
تو به زهرا بگو که ما هستیم
دوره غربت ولایت نیست
تو دعا کن که ما شهید شویم
عشق را غیرازین نهایت نیست
بار اول شهید شد حیدر
با ندای غریب یا ابتاه
بار دوم شهید شد چون دید
جای سیلی به روی صورت ماه
نفسم حبس شد، دلم لرزید
وای اگر چشم خویش وا نکند
همه امن یجیب میخوانند
خانه بی فاطمه... خدا نکند
غمت انداخته مرا از پای
چشم بگشا که میروم از دست
ای فدای نوای تسبیحت!
بی تو تسبیح هر شبم آه است
کار من سخت میشود بی تو
راحت روح من! خداحافظ
شبنم گریه ام به چهره توست
گل مجروح من! خداحافظ
شاعر: محمدمهدی سیار و میلاد عرفان پور
نظرات