خدا ازت قبول کنه سردار
بیایید یتیما برا گریه زاری
قراری نمونده برا بیقراری
چه شبهای تاری
نگید به بچههاش که میمیرن
نگید که دستشو جدا کردن
نگید که پیکرش پر از زخمه
دوباره کربلا به پا کردن
پناه این قبیله رو کشتن
شکسته قلب مو سفیدامون
به خون نشسته چشم مادرها
یثیم شدن بچه شهیدامون
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
نگاهش هنوزم جلو چشممونه
شکوهش یه دریاس دلش آسمونه
بگید که بمونه
میسوزه خیمهی دلای ما
بگید علمدارو که برگرده
بشکنه اون دستی که ناغافل
ما رو عزادار غمت کرده
فدای اون دست پر از زخمت
انگشتر عقیقتو قربون
با رفیقت پرکشیدی آروم
هم تو و هم رفیقتو قربون
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
رسیده یه مادر که واکرده آغوش
یه مادر که دستی گرفته به پهلوش
چه زخمیه بازوش
توو فاطمیه اجرتو بردی
خدا ازت قبول کنه سردار
مادرت اومده به استقبال
سرت رو از رو خاک غم بردار
اگر هنوز به سختی راه میره
اگر که چشماش هنوزم تاره
خودت براش روضه بخون امشب
برای چشمایی که میباره
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
حبيبَنِ كانا، وروحاً بجسمَينْ
دو دوست بودند و یک روح در دو بدن
رفيقَينِ عاشا، وماتا رفيقَينْ
با هم زیستند و با هم از دنیا رفتند
وداعاً وداعا
خداحافظ، خداحافظ
من أنتما؟! يا كلَّ أحزاني
شما دو تن که هستید؟ ای همه غمهای من
في العيشِ في الموتِ رفيقانِ
در زندگی و مرگ رفیق هم بودید
آهٍ وداعاً يا أبا مهـدي
آه، خداحافظ ای ابومهدی
آهٍ وداعاً يا سُليمانـي
آه، خداحافظ ای سلیمانی
يا «قاسمُ» جسمُكَ بالنزفِ
ای قاسم! خونریزی جسمت
يُشبهُ نزفَ النحرِ في الطفِّ
مانند خونریزی رگهای بریده در کربلاست
يكفيكَ فخراً كنتَ مقتولاً
همین قدر افتخار برایت کافی است
مثلَ أبي الفضلِ بلا كفِّ!
که مانند ابوالفضل (ع) بیدست کشته شدی
«واويلاه واويلاه واویلاه»
واویلا... واویلا... واویلا...
خذ الدمَّ واصعَدْ، بنصرٍ مؤزّرْ
خونت را بگیر و بالا پیروزمندانه برو
ونَمْ مُطمئناً، فحتماً سَنَثْأرْ
و آرام بخواب، که ما حتما انتقام خواهیم گرفت
سنثأرْ سنثأر
انتقام خواهیم گرفت، انتقام خواهیم گرفت
أصنامُ «أمريكا» معَ العـارِ
بتهای آمریکا ننگین هستند
حتماً سنُصْليها لظى النارِ
حتما آنها را به زبانههای آتش میافکنیم
لن نستهينَ بالدمِ الجــاري
هرگز این خون جاری را خوار نمیداریم
أبشِــرْ «سُليمـانيُّ» بالثـارِ
به «سلیمانی» بشارت انتقام بده
هذي دماكَ الثورةُ الكبرى
این خون تو، بزرگترین انقلاب است
من كربـلا مدّت لنا نحـرا
که از کربلا برای ما امتداد یافت
لا لا تمُتْ .. عِشْ مرّةً أخرى
نه، نمیر... بلکه یک بار دیگر زندگی کن
وارسُم لنا من نِزفكَ النصرا
و از خون ریختهات پیروزی را برایمان رقم بزن
«يا حسين يا حسين یا حسین»
یا حسین... یا حسین... یا حسین
شاعر فارسی: رضا یزدانی
نظرات