این اربعین یعنی حسینی زندگی کن
جاریست رود تشنگی صحرا به صحرا
هر کس که عاشق بود دل را زد به دریا
از کاروان جامانده ای، فریاد ای دل!
آخر جدایی کار دستت داد ای دل!
یک عمر از شوق وصالش خواندی ای دل!
دیدی که آخر روی دستم ماندی ای دل؟
جا ماندهام اما در این غم، رهسپارم
جا مانده ام، اما مگر من دل ندارم؟
آخر مرا هم تا ضریحت می کشانی
ابنالسبیلی را به مقصد می رسانی
غوغا شده غوغا ولی من... من کجایم؟!
دور ضریحت پُر شد و خالیست جایم
زیباست این سعی و صفا، لبیک لبیک
لبیک یابن المصطفی لبیک لبیک
ما با "ولایت" تا "شهادت" رهسپاریم
راه "نجف" تا "کربلا" را دوست داریم
روز دهم در آن غروب سرخ صحرا
وقتی به خواهر می سپردی پرچمت را
این روزها را دیده بودی یابن حیدر
دیگر تو تنها نیستی ای عشق! بنگر
زینب برایت چه سپاهی جمع کرده
عشاق را پروانه این شمع کرده
ای وای... نام زینبت آمد دلم سوخت
از شام حرفی بر لبت آمد... دلم سوخت
شعر از بیان داغ زینب، لال مانده
زینب که چشمش باز بر گودال مانده
با هر نگاهش روضه می خوانَد پس از تو
زینب که می داند نمی ماند پس از تو
زینب... دوباره یاد گودال و گلو... آه
زینب که می بیند سرت را روبرو... آه
وای از اسیری ها امان از شام از شام
آه از فرود سنگ و خاک و طعنه از بام
این رودها یک چشمه از دریای نور است
این ماجرا یک پرده از عصر ظهور است
ما دم به دم نام شما را ذکر کردیم
در هر قدم در کار دنیا فکر کردیم
در زرق و برق خیمهی دنیا نمانیم
چون حر جُعفی صحبت از مرکب نرانیم
جانباز صفین بود، شمر بی مروت
این است آری سرنوشت بی بصیرت
دنیا هزاران حیله و ترفند دارد
تا پای اهل راه را در بند آرد
وای از زراندوزانِ در ظاهر برادر
فریاد، از شیطان در ظاهر برادر
این نابرادرها که با اکرام و اعزاز
کردند "مال البیت"، "بیت المال" را باز
گرمای آن آهن به دستان عقیل است
این آزمون سخت ایمان عقیل است
وای ار مدیری یا وکیلی یا وزیری
در آستین پرورده باشد رشوه گیری
ای وای اگر در آرزوی جاه و نامیم
دنیا به دستآورده از مال حرامیم
دین چیست؟ دین یعنی حسینی زندگی کن
این اربعین یعنی حسینی زندگی کن
ای انقلابی ماندهی راه خمینی!
ای تا ابد پیروز با عشق حسینی!
همت کن و سکان بگیر از نا امیدان
سنگی بزن بر جام منحوس یزیدان
شاعران: محمد مهدی سیار و میلاد عرفان پور
هر کس که عاشق بود دل را زد به دریا
از کاروان جامانده ای، فریاد ای دل!
آخر جدایی کار دستت داد ای دل!
یک عمر از شوق وصالش خواندی ای دل!
دیدی که آخر روی دستم ماندی ای دل؟
جا ماندهام اما در این غم، رهسپارم
جا مانده ام، اما مگر من دل ندارم؟
آخر مرا هم تا ضریحت می کشانی
ابنالسبیلی را به مقصد می رسانی
غوغا شده غوغا ولی من... من کجایم؟!
دور ضریحت پُر شد و خالیست جایم
زیباست این سعی و صفا، لبیک لبیک
لبیک یابن المصطفی لبیک لبیک
ما با "ولایت" تا "شهادت" رهسپاریم
راه "نجف" تا "کربلا" را دوست داریم
روز دهم در آن غروب سرخ صحرا
وقتی به خواهر می سپردی پرچمت را
این روزها را دیده بودی یابن حیدر
دیگر تو تنها نیستی ای عشق! بنگر
زینب برایت چه سپاهی جمع کرده
عشاق را پروانه این شمع کرده
ای وای... نام زینبت آمد دلم سوخت
از شام حرفی بر لبت آمد... دلم سوخت
شعر از بیان داغ زینب، لال مانده
زینب که چشمش باز بر گودال مانده
با هر نگاهش روضه می خوانَد پس از تو
زینب که می داند نمی ماند پس از تو
زینب... دوباره یاد گودال و گلو... آه
زینب که می بیند سرت را روبرو... آه
وای از اسیری ها امان از شام از شام
آه از فرود سنگ و خاک و طعنه از بام
این رودها یک چشمه از دریای نور است
این ماجرا یک پرده از عصر ظهور است
ما دم به دم نام شما را ذکر کردیم
در هر قدم در کار دنیا فکر کردیم
در زرق و برق خیمهی دنیا نمانیم
چون حر جُعفی صحبت از مرکب نرانیم
جانباز صفین بود، شمر بی مروت
این است آری سرنوشت بی بصیرت
دنیا هزاران حیله و ترفند دارد
تا پای اهل راه را در بند آرد
وای از زراندوزانِ در ظاهر برادر
فریاد، از شیطان در ظاهر برادر
این نابرادرها که با اکرام و اعزاز
کردند "مال البیت"، "بیت المال" را باز
گرمای آن آهن به دستان عقیل است
این آزمون سخت ایمان عقیل است
وای ار مدیری یا وکیلی یا وزیری
در آستین پرورده باشد رشوه گیری
ای وای اگر در آرزوی جاه و نامیم
دنیا به دستآورده از مال حرامیم
دین چیست؟ دین یعنی حسینی زندگی کن
این اربعین یعنی حسینی زندگی کن
ای انقلابی ماندهی راه خمینی!
ای تا ابد پیروز با عشق حسینی!
همت کن و سکان بگیر از نا امیدان
سنگی بزن بر جام منحوس یزیدان
شاعران: محمد مهدی سیار و میلاد عرفان پور
نظرات