خدایا سپردم به تو خیمه ها رو
رسیدم به این خاک، به این خاک ماتم
بسوزی زمونه، اگه بی حسین شم
یه لحظه ببینید، نگاه حسینو
مگه میشه اصلا حسین منو کشت؟
نیاد اون غروبی، که باید ببینم
نه انگشتری مونده واسهش نه انگشت
چقدر غربتش گریهداره
حسینم کسی رو نداره
بمیرم دل مثل دریاش، بیقراره
شکستیم یه گوشه، من و بغض ناگاه
همون لحظهای که، حسین میکشید آه
چرا هی نگاهش، به پای رقیهس؟
نگاه میکنه با غم و گریه ما رو
مگه! چی میبینه؟ که هی داره میگه
خدایا سپردم به تو خیمهها رو
خدایا مبادا بیفته
نگاهای نامحرم اینجا
خدایا مبادا جدا شه دست سقا
پر از ناله و اشک و آهیم
خدایا ببین بی سپاهیم
خدایا نگهدارمون باش! بیپناهیم
شاعر: امیر رضا یزدانی
بسوزی زمونه، اگه بی حسین شم
یه لحظه ببینید، نگاه حسینو
مگه میشه اصلا حسین منو کشت؟
نیاد اون غروبی، که باید ببینم
نه انگشتری مونده واسهش نه انگشت
چقدر غربتش گریهداره
حسینم کسی رو نداره
بمیرم دل مثل دریاش، بیقراره
شکستیم یه گوشه، من و بغض ناگاه
همون لحظهای که، حسین میکشید آه
چرا هی نگاهش، به پای رقیهس؟
نگاه میکنه با غم و گریه ما رو
مگه! چی میبینه؟ که هی داره میگه
خدایا سپردم به تو خیمهها رو
خدایا مبادا بیفته
نگاهای نامحرم اینجا
خدایا مبادا جدا شه دست سقا
پر از ناله و اشک و آهیم
خدایا ببین بی سپاهیم
خدایا نگهدارمون باش! بیپناهیم
شاعر: امیر رضا یزدانی
نظرات