إغفر ذنوبی یا الهی
شب های قدره، بی قرارم
اما هنوز امیدوارم
برگشته ام با روسیاهی
حال و هوای توبه دارم
شرمنده ام از آنچه بودم
شرمنده ام از آنچه کردم
فرصت بده تا اشک, تا آه
فرصت بده, لبریز دردم
ماه ضیافت هست و افسوس
از دست دادم لحظه ها را
عطر اذان و ربنا را
فیض سحر, شور دعا را
شب های قبل از دست رفتند
من مانده ام با رو سیاهی
گریه امانم را بریده
اغفر ذنوبی یا الهی
آهنگ اشک من گواه است
شور و نوا را دوست دارم
از من نگیری روضه ها را
من کربلا را دوست دارم
من عاشقم, عاشق ترم کن
من آتشم خاکسترم کن
کرب و بلای من همین جاست
در روضه هایش پرپرم کن
با روضهء جانسوز اکبر
وقتی که گردید اربا اربا
وقتی جوانان آمدند و
وقتی عبا آورد بابا
یا روضهء یک نامه دارم
با من مدارا کن عمو جان
این هم رضایت نامه...حالا
اذنم بده تا سوی میدان...
یا روضهء جانسوز آب و
دلهای از غصه کباب و
بی تابی گهواره و مشک...
بر دست ها طفل رباب و...
یا روضهء تیر سه شعبه
وقتی که آمد سوی اصغر
دیدند روی دست بابا
شد غنچه ای نشکفته پرپر
یا روضهء سقای عطشان
وقتی که مشکش دست و پا زد
آنجا که می افتاد از اسب
وقتی برادر را صدا زد
یا روضهء دیدار آخر
وقت وداع..خواهر..برادر
بوسید زیر حنجرش را
طبق وصیت های مادر...
یا روضهء گودال...ای وای
دیگر نمی گویم چها شد..
تنها اشاره می کنم..آه
کرب و بلا, کرب و بلا شد
یا روضهء شام غریبان
بعد از هجوم و غارت و دود
با کاروانی از اسیران
سرها به روی نیزه ها بود
یا روضهء طفل سه ساله
آن شب که گم شد در بیابان
وقتی میان خارها بود
وقتی صدا می زد: پدرجان....
یا روضهء دروازهء شام
سنگی رسید از هر سر بام
بالای نی قرآن سری خواند
ای وای دل...الشام الشام
پر می کشد مرغ دل من
از کربلا سوی خراسان
یک السلام آورده ام از
آقای عطشان سوی سلطان
شاعر: فاطمه نانی زاد
اما هنوز امیدوارم
برگشته ام با روسیاهی
حال و هوای توبه دارم
شرمنده ام از آنچه بودم
شرمنده ام از آنچه کردم
فرصت بده تا اشک, تا آه
فرصت بده, لبریز دردم
ماه ضیافت هست و افسوس
از دست دادم لحظه ها را
عطر اذان و ربنا را
فیض سحر, شور دعا را
شب های قبل از دست رفتند
من مانده ام با رو سیاهی
گریه امانم را بریده
اغفر ذنوبی یا الهی
آهنگ اشک من گواه است
شور و نوا را دوست دارم
از من نگیری روضه ها را
من کربلا را دوست دارم
من عاشقم, عاشق ترم کن
من آتشم خاکسترم کن
کرب و بلای من همین جاست
در روضه هایش پرپرم کن
با روضهء جانسوز اکبر
وقتی که گردید اربا اربا
وقتی جوانان آمدند و
وقتی عبا آورد بابا
یا روضهء یک نامه دارم
با من مدارا کن عمو جان
این هم رضایت نامه...حالا
اذنم بده تا سوی میدان...
یا روضهء جانسوز آب و
دلهای از غصه کباب و
بی تابی گهواره و مشک...
بر دست ها طفل رباب و...
یا روضهء تیر سه شعبه
وقتی که آمد سوی اصغر
دیدند روی دست بابا
شد غنچه ای نشکفته پرپر
یا روضهء سقای عطشان
وقتی که مشکش دست و پا زد
آنجا که می افتاد از اسب
وقتی برادر را صدا زد
یا روضهء دیدار آخر
وقت وداع..خواهر..برادر
بوسید زیر حنجرش را
طبق وصیت های مادر...
یا روضهء گودال...ای وای
دیگر نمی گویم چها شد..
تنها اشاره می کنم..آه
کرب و بلا, کرب و بلا شد
یا روضهء شام غریبان
بعد از هجوم و غارت و دود
با کاروانی از اسیران
سرها به روی نیزه ها بود
یا روضهء طفل سه ساله
آن شب که گم شد در بیابان
وقتی میان خارها بود
وقتی صدا می زد: پدرجان....
یا روضهء دروازهء شام
سنگی رسید از هر سر بام
بالای نی قرآن سری خواند
ای وای دل...الشام الشام
پر می کشد مرغ دل من
از کربلا سوی خراسان
یک السلام آورده ام از
آقای عطشان سوی سلطان
شاعر: فاطمه نانی زاد
نظرات