مانده حسرت به دلم
مانده حسرت به دلم، آه چه کنم ندیدمت آقا
عمرم رفت و خجلم، آه چه کنم غم فراقت را
این جوانی میرود و آرزو دارم به خدا
وای اگر چشمم نشود لایق دیدار شما
اگر که چشم من، چنین گنهکار است
ببین پر از اشک است، ببین عزادار است
امشب چشمان مرا گریهی بی وقفه شست
اشک یکریز من از روضهی عباس توست
تو خواندی و من آمده ام، به روضه ی سقای حرم، مران مرا دیگر
مران مرا از خیمه گهت،مگر نمی خواهد سپهت سیاهی لشکر؟
شاعر: محمد مهدی سیار
عمرم رفت و خجلم، آه چه کنم غم فراقت را
این جوانی میرود و آرزو دارم به خدا
وای اگر چشمم نشود لایق دیدار شما
اگر که چشم من، چنین گنهکار است
ببین پر از اشک است، ببین عزادار است
امشب چشمان مرا گریهی بی وقفه شست
اشک یکریز من از روضهی عباس توست
تو خواندی و من آمده ام، به روضه ی سقای حرم، مران مرا دیگر
مران مرا از خیمه گهت،مگر نمی خواهد سپهت سیاهی لشکر؟
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات