تا سرت را در میان طشت دیدم سوختم
بر جگر هرچند داغ رفتنت را داشتم
کاش حالا لااقل پیراهنت را داشتم
تشنه ی آغوش تو هستم در این شب های سرد
کاش در آغوش خود عطر تنت را داشتم
لشگری از گرگ را وقتی که دیدم در حرم
بر سر نی انتظار دیدنت را داشتم
من سه ساله بودم اما آرزو کردم که کاش
تاب رویارو شدن با دشمنت را داشتم
تا سرت را در میان طشت دیدم سوختم
کاش بابا طاقت بوسیدنت را داشتم را داشتم
شاعر: احمد علوی
کاش حالا لااقل پیراهنت را داشتم
تشنه ی آغوش تو هستم در این شب های سرد
کاش در آغوش خود عطر تنت را داشتم
لشگری از گرگ را وقتی که دیدم در حرم
بر سر نی انتظار دیدنت را داشتم
من سه ساله بودم اما آرزو کردم که کاش
تاب رویارو شدن با دشمنت را داشتم
تا سرت را در میان طشت دیدم سوختم
کاش بابا طاقت بوسیدنت را داشتم را داشتم
شاعر: احمد علوی
نظرات