ز هر گناه به درگاهت ای خدا، توبه
ز هر گناه به درگاهت اي خدا، توبه
مباد از دل من، يک نفس جدا توبه
ز دست عُجب و ريا و تکبّر و تقصير
به سوي عفو تو يا رب! جدا جدا، توبه
سرم به زانوي توبه نشسته شب تا صبح
که هست درد مرا بهترين دوا، توبه
اگر ز کوچه ي بيگانگان گذر کردم
به پيشگاه تو اي يار آشنا، توبه!
قبول کن! که تو را تا حسين خواهد برد
قسم به سرخي تاريخ کربلا؛ توبه
ز قلب قافله اي کور، تا قبيله ي نور؟
ببين! تو را ز کجا برد تا کجا! توبه!
شاعر: مرحوم غلامرضا شکوهی
مباد از دل من، يک نفس جدا توبه
ز دست عُجب و ريا و تکبّر و تقصير
به سوي عفو تو يا رب! جدا جدا، توبه
سرم به زانوي توبه نشسته شب تا صبح
که هست درد مرا بهترين دوا، توبه
اگر ز کوچه ي بيگانگان گذر کردم
به پيشگاه تو اي يار آشنا، توبه!
قبول کن! که تو را تا حسين خواهد برد
قسم به سرخي تاريخ کربلا؛ توبه
ز قلب قافله اي کور، تا قبيله ي نور؟
ببين! تو را ز کجا برد تا کجا! توبه!
شاعر: مرحوم غلامرضا شکوهی
نظرات