چرا با من حرف نمی زنی ای سر بریده
چرا با من حرف نمیزنی ای سر بریده؟
بگو که تو بابای منی ای سر بریده
مَنِ الَّذی أَیتَمَنی ای سر بریده
بابا، چه بلاهایی به سرت اومده !؟
زخمای رو چهرهی تو بی حده
خنجر کی بوسه به رگهات زده !؟
غرق خون و خاکی، ولی مثه همیشه غرق نور
گمون کنم که بودی تو تنور
ای بابای نی سوارم
آه دیگه بمون کنارم
ای بابای مهربونم
بهونه گیر توام مدام ای سربریده
سوغاتی چی آوردی برام ای سر بریده
من فقط آغوشتو میخوام ای سر بریده
کجا جا گذاشتی پیکرتو
دلخوشم امشبی رو با سر تو
میزنم بوسه روی حنجر تو
خوبه چشمات بسته است
نمی بینی کبوده پیکرم
نمی بینی که سوخته معجرم
آه چه ها که من کشیدم
ای بابا دیگه بریدم
ای بابای مهربونم
شاعر: سیدمهدی سرخان
بگو که تو بابای منی ای سر بریده
مَنِ الَّذی أَیتَمَنی ای سر بریده
بابا، چه بلاهایی به سرت اومده !؟
زخمای رو چهرهی تو بی حده
خنجر کی بوسه به رگهات زده !؟
غرق خون و خاکی، ولی مثه همیشه غرق نور
گمون کنم که بودی تو تنور
ای بابای نی سوارم
آه دیگه بمون کنارم
ای بابای مهربونم
بهونه گیر توام مدام ای سربریده
سوغاتی چی آوردی برام ای سر بریده
من فقط آغوشتو میخوام ای سر بریده
کجا جا گذاشتی پیکرتو
دلخوشم امشبی رو با سر تو
میزنم بوسه روی حنجر تو
خوبه چشمات بسته است
نمی بینی کبوده پیکرم
نمی بینی که سوخته معجرم
آه چه ها که من کشیدم
ای بابا دیگه بریدم
ای بابای مهربونم
شاعر: سیدمهدی سرخان
نظرات