ببین با دستان بسته
سرافکنده، دلشکسته
سپهدار لشگر کافر روی خاک محنت نشسته
قبولم فرما امیرم
به چنگ دیوان اسیرم
رهایم کن از نگاه سنگین این فرزندان خسته
(آرام جان من، روح و روان من، دارالأمان من حسین)

شکست از نو مکر شیطان
شکوفا شد بخت انسان
به دامان حضرت ایمان آخر آمد حرّ پشیمان
به پیمانت سر نهادم
کرم کن إذن جهادم
که دست از جان شسته بگشایم پر به استقبال شهیدان
(شاه و ارباب من، درّ نایاب من، مهر و مهتاب من حسین)

خداوندان نبردیم
به طوفان‌ها مرد مردیم
اگر دوریم از شهیدان اما ز ایشان ما برنگردیم
خرابِ جام حسینیم
مرید پیر خمینیم
چو در خوابند اهل دنیا ما چون ولایت لبریز دردیم
(شاه و ارباب من، درّ نایاب من، مهر و مهتاب من حسین)