ببین دلگیرم از دنیا و هم از مردم دنیا
برایت گرچه بی حاصل تر از خاک بیابانم
ببار ای ابر رحمت بر سرم ، دلتنگ بارانم
مگر تطهیر در دریای لطفت چاره ام باشد
برای من که بیش از هرکسی آلوده دامانم
من آن رودم که میدانم به جزراه تو بیراهه است
ولی با بی حیایی همچنان در حال طغیانم
اگر ای تکیه گاه محکم از من دست برداری
فرو شاید بریزد بعد از آن دیوار ایمانم
چه دارم از خودم غیر از نیاز دائمی ، اما
تویی هم صاحب دندانم و هم صاحب نانم
ببین دلگیرم از دنیا و هم از مردم دنیا
که هم آزرده از اینم ، که هم آزرده از آنم
چه رحمانی که اندک نیکی ام را هم عیان کردی
چه ستاری که بستی چشم بر عصیان پنهانم
اگر عمری سر گردن فرازی داشتم ای دوست
ببین امروز از شرمندگی سر در گریبانم
چی ام؟ هیچی که در انبوه نعمت بود عمری را
من از اوصاف حال خود ، همین اندازه می دانم
شاعر: میلاد حبیبی
ببار ای ابر رحمت بر سرم ، دلتنگ بارانم
مگر تطهیر در دریای لطفت چاره ام باشد
برای من که بیش از هرکسی آلوده دامانم
من آن رودم که میدانم به جزراه تو بیراهه است
ولی با بی حیایی همچنان در حال طغیانم
اگر ای تکیه گاه محکم از من دست برداری
فرو شاید بریزد بعد از آن دیوار ایمانم
چه دارم از خودم غیر از نیاز دائمی ، اما
تویی هم صاحب دندانم و هم صاحب نانم
ببین دلگیرم از دنیا و هم از مردم دنیا
که هم آزرده از اینم ، که هم آزرده از آنم
چه رحمانی که اندک نیکی ام را هم عیان کردی
چه ستاری که بستی چشم بر عصیان پنهانم
اگر عمری سر گردن فرازی داشتم ای دوست
ببین امروز از شرمندگی سر در گریبانم
چی ام؟ هیچی که در انبوه نعمت بود عمری را
من از اوصاف حال خود ، همین اندازه می دانم
شاعر: میلاد حبیبی
نظرات