گرچه دیر و غمزده به سوی سپاه تو آمدهام
گرچه دیر و غمزده به سوی سپاه تو آمدهام
بگذر از گناه من که مست نگاه تو آمدهام
میآیم و میدانم، آلوده نمیمانم
پاکم کن و شادم کن، دلخون و پشیمانم
عذرم بپذیر، ای چاره من
شد جان و تنم، کفاره من
آقام حسین فاطمه، آقام حسین فاطمه
من و شرم از روی چو ماهت، تو و مهر و لطف نگاهت
یا به تیغ خود مرا بکش که رها شود این دل خون
یا اجازهام بده که کشته شوم به ره تو کنون
دل جای دگر نرود، خونم به هدر نرود
سربار تن است اين سر، در راه تو گر نرود
این بی سر و پا، سرباز تو شد
خاکی که طلا، ز اعجاز تو شد
آقام حسین فاطمه، آقام حسین فاطمه
من و شرم از روی چو ماهت، تو و مهر و لطف نگاهت
شاعر: مهدي سيار
بگذر از گناه من که مست نگاه تو آمدهام
میآیم و میدانم، آلوده نمیمانم
پاکم کن و شادم کن، دلخون و پشیمانم
عذرم بپذیر، ای چاره من
شد جان و تنم، کفاره من
آقام حسین فاطمه، آقام حسین فاطمه
من و شرم از روی چو ماهت، تو و مهر و لطف نگاهت
یا به تیغ خود مرا بکش که رها شود این دل خون
یا اجازهام بده که کشته شوم به ره تو کنون
دل جای دگر نرود، خونم به هدر نرود
سربار تن است اين سر، در راه تو گر نرود
این بی سر و پا، سرباز تو شد
خاکی که طلا، ز اعجاز تو شد
آقام حسین فاطمه، آقام حسین فاطمه
من و شرم از روی چو ماهت، تو و مهر و لطف نگاهت
شاعر: مهدي سيار
نظرات