فاطمه! دست علی یار تو باد
باز می گردی به خانه، فاطمه!
بی نشان و بی نشانه، فاطمه!
باز می گردی به پیش مصطفی
باز می گردی ولی بی مرتضی
در مسیرت حق نگهدار تو باد
فاطمه! دست علی یار تو باد
موسمِ آواز بلبل شد، علی!
وقتِ غسلِ صورتِ گل شد، علی!
نیست فرصت، تیرگی ها را مبین
سایه افتاده، کبودی نیست این
ارغوانی نیست، نیلی نیست این
نیست، سیلی نیست، سیلی نیست این
یاعلی فرصت نداری، زودتر!
گریه را بگذار تا وقت دگر
شاعر: حسن صنوبری
بی نشان و بی نشانه، فاطمه!
باز می گردی به پیش مصطفی
باز می گردی ولی بی مرتضی
در مسیرت حق نگهدار تو باد
فاطمه! دست علی یار تو باد
موسمِ آواز بلبل شد، علی!
وقتِ غسلِ صورتِ گل شد، علی!
نیست فرصت، تیرگی ها را مبین
سایه افتاده، کبودی نیست این
ارغوانی نیست، نیلی نیست این
نیست، سیلی نیست، سیلی نیست این
یاعلی فرصت نداری، زودتر!
گریه را بگذار تا وقت دگر
شاعر: حسن صنوبری
نظرات