میگفتی که برای زن این بهترینه، که چشم هیچ نامحرمی اونو نبینه
سجادهی تو
داره شمیم نرگس و عطر گل یاس
این خونهي کوچیک ما بهشت دنیاست
بهشت دنیاست
یادم نرفته
میگفتی که یاد خدا آروم دلهاست
محراب خونه بهترین مسجد برا ماست
مسجد برا ماست
چی شد آخه که / با اشک غم
رفتی تا مسجد / با قدّ خم
کشیده میشد/ چادر تو رو خاکا
خطبه خوندی ای / ماه علی
حتی دل سنگ / آب شد ولی
کار مردمِ/ مدینه بود تماشا
(وای از غریبی)
*** *** *** ***
یادم نرفته
میگفتی که برای زن این بهترینه
که چشم هیچ نامحرمی اونو نبینه
این بهترینه
وقتی که مادر
اون سائل نابینا هم اومد به خونه
چادر به سر کردی تو ای ماه نمونه
ماه نمونه
اما چی شد اون/ روز بلا
پیش چشمای/ نامحرما
رفتی تو کوچه/ با قامتی شکسته
پهلوی تو خون/ گریه میکرد
رفتی با دلی / پر غم و درد
تا که بابا رو/ دیدی با دست بسته
(وای از غریبی)
*** *** *** ***
مادر چطوری
آروم بگیره این دل بیطاقت من
دیدم خودم دارن برات تابوت میسازن
تابوت میسازن
زینب فدات شه
بعد از سه ماه خنده روی لبهات نشسته
وقتی که تابوتو دیدی ای دلشکسته
ای دلشکسته
به فدای این/ حجب و حیات
که میخوای حتی/ بعد وفات
هیچ نامحرمی/ نبینه پیکرت رو
اما چشمای/ من ابریه
سهم دل من/ بیصبریه
فکر رفتنت میکشه دخترت رو
(وای از غریبی)
شاعر: یوسف رحیمی
داره شمیم نرگس و عطر گل یاس
این خونهي کوچیک ما بهشت دنیاست
بهشت دنیاست
یادم نرفته
میگفتی که یاد خدا آروم دلهاست
محراب خونه بهترین مسجد برا ماست
مسجد برا ماست
چی شد آخه که / با اشک غم
رفتی تا مسجد / با قدّ خم
کشیده میشد/ چادر تو رو خاکا
خطبه خوندی ای / ماه علی
حتی دل سنگ / آب شد ولی
کار مردمِ/ مدینه بود تماشا
(وای از غریبی)
*** *** *** ***
یادم نرفته
میگفتی که برای زن این بهترینه
که چشم هیچ نامحرمی اونو نبینه
این بهترینه
وقتی که مادر
اون سائل نابینا هم اومد به خونه
چادر به سر کردی تو ای ماه نمونه
ماه نمونه
اما چی شد اون/ روز بلا
پیش چشمای/ نامحرما
رفتی تو کوچه/ با قامتی شکسته
پهلوی تو خون/ گریه میکرد
رفتی با دلی / پر غم و درد
تا که بابا رو/ دیدی با دست بسته
(وای از غریبی)
*** *** *** ***
مادر چطوری
آروم بگیره این دل بیطاقت من
دیدم خودم دارن برات تابوت میسازن
تابوت میسازن
زینب فدات شه
بعد از سه ماه خنده روی لبهات نشسته
وقتی که تابوتو دیدی ای دلشکسته
ای دلشکسته
به فدای این/ حجب و حیات
که میخوای حتی/ بعد وفات
هیچ نامحرمی/ نبینه پیکرت رو
اما چشمای/ من ابریه
سهم دل من/ بیصبریه
فکر رفتنت میکشه دخترت رو
(وای از غریبی)
شاعر: یوسف رحیمی
نظرات