چرا مادر امشب نگاهش، نگاه خداحافظی بود؟
چرا مادر امشب پس از آن که همسایه ها را دعا کرد
به نجوای عجل وفاتی به دل هایمان غصه آورد ؟
چرا مادر امشب نگاهش ، نگاه خداحافظی بود؟
به موهای ما شانه می زد ولی دست او خسته شد زود
دعا کن حسن ، دعا کن حسین ، دعاهای مادر نگیرد
دعا کن پدر ، دعا کن پدر که از پیش ما پر نگیرد
یا من هو اسمه دواء کم نشود از سرما
سایه زهرا مادر ما
شنیدم که بابا چه می گفت ، به مادر به صد بیم و امید
دلم ریخت وقتی که دیدم صدایش به یکباره لرزید
کنار دل کودکانت ، بمان لااقل مدتی چند
بمان لااقل تا زمانی که از آب و گل در بیایند
خبر دارم ای گل مصطفی که دلتنگ پیغمبری تو
خبر داری آه که با رفتنت تمام مرا می بری تو
یا من هو اسمه دواء کم نشود از سرما
سایه زهرا مادر ما
شاعر: محمد مهدی سیار
به نجوای عجل وفاتی به دل هایمان غصه آورد ؟
چرا مادر امشب نگاهش ، نگاه خداحافظی بود؟
به موهای ما شانه می زد ولی دست او خسته شد زود
دعا کن حسن ، دعا کن حسین ، دعاهای مادر نگیرد
دعا کن پدر ، دعا کن پدر که از پیش ما پر نگیرد
یا من هو اسمه دواء کم نشود از سرما
سایه زهرا مادر ما
شنیدم که بابا چه می گفت ، به مادر به صد بیم و امید
دلم ریخت وقتی که دیدم صدایش به یکباره لرزید
کنار دل کودکانت ، بمان لااقل مدتی چند
بمان لااقل تا زمانی که از آب و گل در بیایند
خبر دارم ای گل مصطفی که دلتنگ پیغمبری تو
خبر داری آه که با رفتنت تمام مرا می بری تو
یا من هو اسمه دواء کم نشود از سرما
سایه زهرا مادر ما
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات