من کیستم گدای گدای گدای تو
من کیستم گدای گدای گدای تو
بگذار تا که سر بگذارم به پای تو
جانم مدینه ای و دلم کربلایی است
در خانهء تو شغل شریفم گدایی است
حق جهاد را تو توانی ادا کنی
گر صبر میکنی به رضای خدا کنی
تو مشت خصم را به لب بسته وا کنی
با صلح خویش معجزهء کربلا کنی
صبر و سکوت و صلح تو رمز قیام توست
در کربلا حسین تو قائم مقام توست
از بس کرم به خانهء تو موج میزند
سائل در آستانهء تو موج میزند
ما را در آن حریم خدایی قبول کن
بر نوکری نشد به گدایی قبول کن
شاعر: سید محمدرضا یعقوبی آل
بگذار تا که سر بگذارم به پای تو
جانم مدینه ای و دلم کربلایی است
در خانهء تو شغل شریفم گدایی است
حق جهاد را تو توانی ادا کنی
گر صبر میکنی به رضای خدا کنی
تو مشت خصم را به لب بسته وا کنی
با صلح خویش معجزهء کربلا کنی
صبر و سکوت و صلح تو رمز قیام توست
در کربلا حسین تو قائم مقام توست
از بس کرم به خانهء تو موج میزند
سائل در آستانهء تو موج میزند
ما را در آن حریم خدایی قبول کن
بر نوکری نشد به گدایی قبول کن
شاعر: سید محمدرضا یعقوبی آل
نظرات