پایگاه رسمی میثم مطیعی پایگاه رسمی میثم مطیعی، Meysam motiee ، گمنام ، Gomanm ، میثاق ، Misaq

امامزاده قاضی الصابر (ع)

مجلس روضه هفتگی و عزاداری

ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سخنران: حجت الاسلام حامد کاشانی

بانوای: حاج میثم مطیعی 

زمان: پنجشنبه ۱ آذر ماه ۱۴۰۳ - ساعت ۲۰:۳۰

مكان: تهران، میدان شيخ بهایی، ده ونک

امامزاده قاضی الصابر (علیه‌السّلام)

شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی

منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢٠٩

... فَقالَ مُسلِمٌ، وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونّي بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ النَّبِيِّ المُختارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه، ولا حَقَّ قُرباهُ ؟ ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِم ـ في ضَعفِهِ ـ فَهَزَمَهُم وكَسَرَهُم فِي الدُّروبِ وَالسِّكَكِ.
ثُمَّ رَجَعَ وأسنَدَ ظَهرَهُ عَلى بابِ دارٍ مِن تِلكَ الدّورِ، ورَجَعَ القَومُ إلَيهِ، فَصاحَ بِهِم مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ: ذَروهُ حَتّى اُكَلِّمَهُ بِما اُريدُ، فَدَنا مِنهُ وقالَ: وَيحَكَ يَابنَ عَقيلٍ! لا تَقتُل نَفسَكَ، أنتَ آمِنٌ ودَمُكَ في عُنُقي، وأنتَ في ذِمَّتي. فَقالَ مُسلِمٌ: أتَظُنُّ يَابنَ الأَشعَثِ أنّي اُعطي بِيَدي وأنَا أقدِرُ عَلَى القِتالِ؟! لا وَاللّه ِ لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا. ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِ فَأَلحَقَهُ بِأَصحابِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إلى مَوضِعِهِ وهُوَ يَقولُ: اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي، فَلَم يَجتَرِئ أحَدٌ أن يَسقِيَهُ الماءَ ويَدنُوَ مِنهُ. فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ لِأَصحابِهِ: إنَّ هذا لَهُوَ العارُ وَالشَّنار، أتَجزَعونَ مِن رَجُلٍ واحِدٍ هذَا الجَزَعَ؟ اِحمِلوا عَلَيهِ بِأَجمَعِكُم حَملَةَ رَجُلٍ واحِدٍ. فَحَمَلوا عَلَيهِ وحَمَلَ عَلَيهِم، وقَصَدَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الكوفَةِ يُقالُ لَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ، فَاختَلَفا بِضَربَتَينِ: ضَرَبَهُ بُكَيرٌ عَلى شَفَتِهِ العُليا، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ فَبَلَغَتِ الضَّربَةُ جَوفَهُ فَأَسقَطَهُ قَتيلاً. وطُعِنَ [مُسلِمٌ] مِن وَرائِهِ فَسَقَطَ إلَى الأَرضِ، فَاُخِذَ أسيرا، ثُمَّ اُخِذَ فَرَسُهُ وسِلاحُهُ، وتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِن بَني سُلَيمٍ يُقالُ لَهُ عُبَيدُ اللّه بنُ العَبّاسِ، فَأَخَذَ عِمامَتَهُ.

ترجمه: مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد ـ آن گونه كه به كفّار، سنگ مى زنند ـ در حالى كه من از خاندان پيامبر برگزيده ام؟ واى بر شما ! آيا حقّ پيامبر خدا را پاس نمى داريد و حقّ نزديكانِ او را حرمت نمى نهيد؟! آن گاه با ناتوانى بر آنان يورش بُرد و آنان را به سوى كوچه ها و دروازه ها فرارى داد. آن گاه باز گشت و بر درِ خانه اى تكيه داد . جمعيت به سويش باز گشتند. محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد: رهايش كنيد تا با او سخن بگويم. آن گاه به مسلم نزديك شد و گفت: واى بر ت ، اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. تو در پناه منى. مسلم گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى كنى تا وقتى كه نيرو براى جنگيدن دارم دست تسليم دراز مى كنم؟ نه به خدا ! هرگز چنين نمى شود. آن گاه بر او يورش بُرد و او را تا پيش يارانش عقب راند و به جايگاه خود باز گشت و مى گفت: بار خدايا ! عطش توانم را بُرده است! ولى كسى جرئت نداشت به او آب بدهد، يا به وى نزديك شود.
پسر اشعث به يارانش گفت: اين ، براى شما ننگ و عار است كه اين چنين از يك نفر درمانده شده ايد! همه با هم، يكباره بر او يورش بريد. آنان بر مسلم حمله كردند و مسلم هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آن دو رد و بدل شد. بُكَير بر لب بالاى مسلم ضربتى زد و مسلم نيز ضربتى بر او زد كه كشته بر زمين افتاد. مسلم از پشت سر، نيزه خورد و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را برداشتند و مردى از بنى سُلَيم به نام عبيد اللّه بن عبّاس جلو آمد و عمامه اش را برداشت.


منبع: الأخبار الطوال؛ احمد بن داود دینوری : ص ٢٥٨

عَطِشَ الحُسَينُ عليه السلام فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ فَلَمّا وَضَعَهُ في فيهِ رَماهُ الحُصَينُ بنُ نُمَيرٍ بِسَهمٍ فَدَخَلَ فَمَهُ، وحالَ بَينَهُ وبَينَ شُربِ الماءِ ، فَوَضَعَ القَدَحَ مِن يَدِهِ .

ترجمه: امام حسين عليه السلام تشنه شد و كاسه آبى خواست. هنگامى كه آن را به دهان بُرد حُصَين بن نُمَير تيرى به سوى او انداخت كه به دهانش فرو رفت و ميان او و آب نوشيدن مانع شد و امام حسين عليه السلام كاسه را از دست فرو گذاشت .