مگه چند سالمونه؟
مگه چندسالمونه؟
اگه مادر بره چند شب دیگه
پیش خدا چی؟
اگه مادر نباشه
دیگه میمونه از این زندگی
برای ما چی؟
چه قدر گریه کردم
شبی که نتونست دیگه وایسه رو پا
نگاهش نکردم
مبادا خجالت زده باشه از ما
چهقدر گریه کردم
چه قدر گریه کردم
خودم دیدم آخه توی کوچهها
چجوری زدن این جَوونمادرو
یه جوری زمین خورد جلو چشم ما
که وقتی بلند شد نمیدید درو
خدایا مادرم جوونه... ای وای
یه جور بازوش کبود شد
نمیتونه که دیگه روی اون
بازو بخوابه
بمیرم دیگه شبها
نمیتونه از این پهلو به اون
پهلو بخوابه
یه چند ماهی میشه
نمیذاره دیگه رو بازوش سرم رو بذارم
یه چندماهی میشه
مدام هی عوض کردن پیرهنش بوده کارم
یه چند ماهی میشه
همش خونی میشه
مگه میتونه پاک شه از یادِ من
جلوی بابایی سرش داد زدن
حسن خیره میشد به دست پدر
حسین گریه میکرد کنار حسن
خدایا مادرم جوونه... ای وای
شاعر: رضا یزدانی
اگه مادر بره چند شب دیگه
پیش خدا چی؟
اگه مادر نباشه
دیگه میمونه از این زندگی
برای ما چی؟
چه قدر گریه کردم
شبی که نتونست دیگه وایسه رو پا
نگاهش نکردم
مبادا خجالت زده باشه از ما
چهقدر گریه کردم
چه قدر گریه کردم
خودم دیدم آخه توی کوچهها
چجوری زدن این جَوونمادرو
یه جوری زمین خورد جلو چشم ما
که وقتی بلند شد نمیدید درو
خدایا مادرم جوونه... ای وای
یه جور بازوش کبود شد
نمیتونه که دیگه روی اون
بازو بخوابه
بمیرم دیگه شبها
نمیتونه از این پهلو به اون
پهلو بخوابه
یه چند ماهی میشه
نمیذاره دیگه رو بازوش سرم رو بذارم
یه چندماهی میشه
مدام هی عوض کردن پیرهنش بوده کارم
یه چند ماهی میشه
همش خونی میشه
مگه میتونه پاک شه از یادِ من
جلوی بابایی سرش داد زدن
حسن خیره میشد به دست پدر
حسین گریه میکرد کنار حسن
خدایا مادرم جوونه... ای وای
شاعر: رضا یزدانی
نظرات