منتظر توام برادر
چشام به در مونده، بیا
منتظر توام برادر
کاشکی بیای بالا سرم
کمی تو رو ببینه خواهر
نامۀ تو توو دستمه
این دم آخر
نه خواهری مونده
نه مَحرمی دارم
برادرام رفتن
ببین عزادارم
نذار توو این غربت
تنها بمونم من
چشام پر از خونه
توو لحظۀ رفتن
غربتِ تو مثلِ
غربت حیدر شد
قصهی من مثلِ
قصهی مادر شد
نه تو اسارت رفتی و
نه اینکه من رفتم اسارت
نه تو جسارت دیدی و
نه اینجا شد به من جسارت
اینجا به دیدنم میان
برا زیارت
اینجا تمومِ شهر
با احترام اومد
توو خاطرم یادِ
زینب و شام اومد
اینجا برای من
دسته گل آوردن
عمهمو توو کوچه
بازارا میبردن
حجرهی در بسته
مقتل خواهر شد
قصهی من مثلِ
زینب مضطر شد
بعد نماز آخرم
میون نالههای یارب
با یاد فابک للحسین
یه ذرّه روضه خوندم امشب
توو گوش من پیچیده باز
صدای زینب
به سمت گودال از
خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود
ناله کشیدم من
سر تو رو بردن
دیر رسیدم من
حجرهی در بسته
مقتل خواهر شد
قصهی من مثلِ
زینب مضطر شد
شاعر و نغمهپرداز: حجت الاسلام محمدرضا رضایی
منتظر توام برادر
کاشکی بیای بالا سرم
کمی تو رو ببینه خواهر
نامۀ تو توو دستمه
این دم آخر
نه خواهری مونده
نه مَحرمی دارم
برادرام رفتن
ببین عزادارم
نذار توو این غربت
تنها بمونم من
چشام پر از خونه
توو لحظۀ رفتن
غربتِ تو مثلِ
غربت حیدر شد
قصهی من مثلِ
قصهی مادر شد
نه تو اسارت رفتی و
نه اینکه من رفتم اسارت
نه تو جسارت دیدی و
نه اینجا شد به من جسارت
اینجا به دیدنم میان
برا زیارت
اینجا تمومِ شهر
با احترام اومد
توو خاطرم یادِ
زینب و شام اومد
اینجا برای من
دسته گل آوردن
عمهمو توو کوچه
بازارا میبردن
حجرهی در بسته
مقتل خواهر شد
قصهی من مثلِ
زینب مضطر شد
بعد نماز آخرم
میون نالههای یارب
با یاد فابک للحسین
یه ذرّه روضه خوندم امشب
توو گوش من پیچیده باز
صدای زینب
به سمت گودال از
خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود
ناله کشیدم من
سر تو رو بردن
دیر رسیدم من
حجرهی در بسته
مقتل خواهر شد
قصهی من مثلِ
زینب مضطر شد
شاعر و نغمهپرداز: حجت الاسلام محمدرضا رضایی
نظرات