شبهای جمعه فاطمه
شبهاي جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آيد بهدشت کربلا
آید به دشت نینوا
گويد حسين من چه شد
نورِ دو عين من چه شد
یه دختری رو محملا
خواب اسیری میبینه
خواب میبینه رو صورتش
گرد اسیری میشینه
رباب لالایی میخونه
الهی اصغر نمیره
با اضطراب و واهمه
آيد بهدشت کربلا
آید به دشت نینوا
گويد حسين من چه شد
نورِ دو عين من چه شد
یه دختری رو محملا
خواب اسیری میبینه
خواب میبینه رو صورتش
گرد اسیری میشینه
رباب لالایی میخونه
الهی اصغر نمیره
نظرات