حب الوطن
ای اشک طوفان کن به موج استغاثه
ای سینه محکم باش در اوج حماسه
گرچه جگرها پاره، دلها غرق خون است
تسکین ما «انا الیه راجعون» است
دادیم اگرچه در منای عشق، قربان
اما دمی پایان نگیرد رجم شیطان
این سرفرازانی که قربان غدیرند
با شور عاشورا شهیدان غدیرند
باید تقاص خون آنها را بگیریم
ذکر علی در مسجدالاقصی بگیریم
باید از آنان درس همعهدی بگیریم
درس وفا با نائبالمهدی بگیریم
ما پاسداران حریم اهلبیتیم
در رجم شیطان ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتیم
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است
ایران اسلامی حریم اهلبیت است
چشمش به دستان کریم اهلبیت است
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی مقاوم ایستادیم
مرد و زن ما مرد میدانند امروز
«حبالوطن» را قدر میدانند امروز
«حبالوطن» ثبت است در قاموس ایران
لبریز ایمان است اقیانوس ایران
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه، آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمان هم خاکبوس است
این مُلک، زیر پرچم شمس الشموس است
ایرانزمین آیینۀ هفتآسمان است
هر طایفه یک طیف از این رنگینکمان است
کرد و بلوچ و ترک و لر همراه با هم
یکپارچه با پرچم «الله» با هم
مرد و زن و پیر و جوان گویند از جان
قربان جمهوری اسلامی ایران
این ملت از شور حسینی برنگردد
یک گام از راه خمینی برنگردد
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
وقتی بیاید لشکر خیبرشکنها
کاری نیاید دیگر از سنگرشکنها
سه وعدهی صادق شروع انتقام است
کار عدو در وعدهی بعدی تمام است
ای قدس ما بر غاصبان غالب میآییم
با "یا علی ابن ابیطالب" میآییم
امروز امید اهل بیت این سرزمین است
ایران ما ملک امیرالمؤمنین است
شیعه به عزم و اقتدارش سربلند است
از هر دمش لبیک یا حیدر بلند است
لبیک یعنی پیروی از امر مولا
للظالم خصما و للمظلوم عونا
لبیک یعنی از شیاطین دست شستن
در جنگ با دشمن، رضای دوست جستن
لبیک یعنی اقتدا بر کاشِفَالکَرب
الله اکبر گفتن از محراب تا حرب
لبیک یعنی ذکر "قالوا رَبُّنا الله
ثُمّ استَقاموا" گفتن و ماندن در این راه
لبیک گاهی اشک جاری از دو عین است
لبیک آهی با نوای یاحسین است
لبیک یعنی قلبی از قرآن لبالب
لبیک یعنی اقتدا بر صبر زینب
لبیک یعنی عهد محکم با رقیه
یعنی توسل با نوای یا رقیه
عرش الهی شرحی از صدر رقیهست
شام خرابه، لیلة القدر رقیهست
او در اسارت شام را هم کربلا کرد
سر شهادت را به گریه برملا کرد
او آیتی از رحمت خاص حسین است
او سورهی توحید و اخلاص حسین است
با چلچراغ گریهاش روشنگری داشت
با سه امام عصر خود همسنگری داشت
آهن از آه آتشینش آب میشد
زنجیر پیش عزم او بیتاب میشد
بر ناقههای بیجهاز از کوفه تا شام
افتاد در سوز و گداز از کوفه تا شام
در چشم او ریگ بیابان گریه میکرد
بر پای او خار مغیلان گریه میکرد
دستان او بر گردنش زنجیر میشد
منزل به منزل آه او تکثیر میشد
دشنام از دشمن شنید از کوفه تا شام
منزل به منزل زجر دید از کوفه تا شام
از دست دشمن روز روشن تار میدید
خورشید را بر نیزهها خونبار میدید
آیا سنان رحمی به حنجر داشت؟ هرگز
دست از سر بابای او برداشت؟ هرگز
گاهی که از بالای نیزه سر میافتاد
در پای نیزه بیامان دختر میافتاد
با دست بسته باز بود آغوش عمه
از اشکهایش خیس میشد دوش عمه
از چشمهای بیقرارش ژاله میریخت
بیپرده میگویم ز گوشش لاله میریخت
در پرده با ید گفت با رویش چهها شد
سربسته میگویم که با مویش چهها شد
در آفتاب داغ رویش باز میسوخت
از کینههای شام مویش باز میسوخت
در مجلس نامحرمان کشتند اورا
با ضربههای خیزران کشتند اورا
در شام، غم میخورد و از جان سیر میشد
ساعت به ساعت در خرابه پیر میشد
هرجا نثار صورت او خاک کردند
گرد یتیمی را به سیلی پاک کردند
هرجا زمین افتاد بابا را صدا زد
هربار سیلی خورد زهرا را صدا زد
شاعر: سید محمد رضا یعقوبی آل
ای سینه محکم باش در اوج حماسه
گرچه جگرها پاره، دلها غرق خون است
تسکین ما «انا الیه راجعون» است
دادیم اگرچه در منای عشق، قربان
اما دمی پایان نگیرد رجم شیطان
این سرفرازانی که قربان غدیرند
با شور عاشورا شهیدان غدیرند
باید تقاص خون آنها را بگیریم
ذکر علی در مسجدالاقصی بگیریم
باید از آنان درس همعهدی بگیریم
درس وفا با نائبالمهدی بگیریم
ما پاسداران حریم اهلبیتیم
در رجم شیطان ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتیم
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است
ایران اسلامی حریم اهلبیت است
چشمش به دستان کریم اهلبیت است
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی مقاوم ایستادیم
مرد و زن ما مرد میدانند امروز
«حبالوطن» را قدر میدانند امروز
«حبالوطن» ثبت است در قاموس ایران
لبریز ایمان است اقیانوس ایران
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه، آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمان هم خاکبوس است
این مُلک، زیر پرچم شمس الشموس است
ایرانزمین آیینۀ هفتآسمان است
هر طایفه یک طیف از این رنگینکمان است
کرد و بلوچ و ترک و لر همراه با هم
یکپارچه با پرچم «الله» با هم
مرد و زن و پیر و جوان گویند از جان
قربان جمهوری اسلامی ایران
این ملت از شور حسینی برنگردد
یک گام از راه خمینی برنگردد
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
وقتی بیاید لشکر خیبرشکنها
کاری نیاید دیگر از سنگرشکنها
سه وعدهی صادق شروع انتقام است
کار عدو در وعدهی بعدی تمام است
ای قدس ما بر غاصبان غالب میآییم
با "یا علی ابن ابیطالب" میآییم
امروز امید اهل بیت این سرزمین است
ایران ما ملک امیرالمؤمنین است
شیعه به عزم و اقتدارش سربلند است
از هر دمش لبیک یا حیدر بلند است
لبیک یعنی پیروی از امر مولا
للظالم خصما و للمظلوم عونا
لبیک یعنی از شیاطین دست شستن
در جنگ با دشمن، رضای دوست جستن
لبیک یعنی اقتدا بر کاشِفَالکَرب
الله اکبر گفتن از محراب تا حرب
لبیک یعنی ذکر "قالوا رَبُّنا الله
ثُمّ استَقاموا" گفتن و ماندن در این راه
لبیک گاهی اشک جاری از دو عین است
لبیک آهی با نوای یاحسین است
لبیک یعنی قلبی از قرآن لبالب
لبیک یعنی اقتدا بر صبر زینب
لبیک یعنی عهد محکم با رقیه
یعنی توسل با نوای یا رقیه
عرش الهی شرحی از صدر رقیهست
شام خرابه، لیلة القدر رقیهست
او در اسارت شام را هم کربلا کرد
سر شهادت را به گریه برملا کرد
او آیتی از رحمت خاص حسین است
او سورهی توحید و اخلاص حسین است
با چلچراغ گریهاش روشنگری داشت
با سه امام عصر خود همسنگری داشت
آهن از آه آتشینش آب میشد
زنجیر پیش عزم او بیتاب میشد
بر ناقههای بیجهاز از کوفه تا شام
افتاد در سوز و گداز از کوفه تا شام
در چشم او ریگ بیابان گریه میکرد
بر پای او خار مغیلان گریه میکرد
دستان او بر گردنش زنجیر میشد
منزل به منزل آه او تکثیر میشد
دشنام از دشمن شنید از کوفه تا شام
منزل به منزل زجر دید از کوفه تا شام
از دست دشمن روز روشن تار میدید
خورشید را بر نیزهها خونبار میدید
آیا سنان رحمی به حنجر داشت؟ هرگز
دست از سر بابای او برداشت؟ هرگز
گاهی که از بالای نیزه سر میافتاد
در پای نیزه بیامان دختر میافتاد
با دست بسته باز بود آغوش عمه
از اشکهایش خیس میشد دوش عمه
از چشمهای بیقرارش ژاله میریخت
بیپرده میگویم ز گوشش لاله میریخت
در پرده با ید گفت با رویش چهها شد
سربسته میگویم که با مویش چهها شد
در آفتاب داغ رویش باز میسوخت
از کینههای شام مویش باز میسوخت
در مجلس نامحرمان کشتند اورا
با ضربههای خیزران کشتند اورا
در شام، غم میخورد و از جان سیر میشد
ساعت به ساعت در خرابه پیر میشد
هرجا نثار صورت او خاک کردند
گرد یتیمی را به سیلی پاک کردند
هرجا زمین افتاد بابا را صدا زد
هربار سیلی خورد زهرا را صدا زد
شاعر: سید محمد رضا یعقوبی آل
نظرات