«ام من یجیب»
نگارین گلعذاری تو، گل خشک بهاری تو
بمیرم من که نای گریه کردن هم نداری تو
علی جانم...
چو دیدی یکه و تنها در این صحرا به میدانم
گرفتی اذن میدان با لب عطشان علی جانم
علی جانم...
مزن آتش تو بر جانم مزن پرپر به دستانم
چه گویم با رباب اینک نمیدانم نمیدانم
علی جانم...
خدایا کودکان غزه را در خاک و خون بنگر
به هر سو گشته برپا روضهی داغ علی اصغر
علی جانم...
به تیر حرمله هر سو گلی پرپر بر این خاک است
دم «ام من یجیب» این همه مضطر بر افلاک است
اباصالح اباصالح اباصالح اباصالح
شاعر: دکتر محمدمهدی سیّار
بمیرم من که نای گریه کردن هم نداری تو
علی جانم...
چو دیدی یکه و تنها در این صحرا به میدانم
گرفتی اذن میدان با لب عطشان علی جانم
علی جانم...
مزن آتش تو بر جانم مزن پرپر به دستانم
چه گویم با رباب اینک نمیدانم نمیدانم
علی جانم...
خدایا کودکان غزه را در خاک و خون بنگر
به هر سو گشته برپا روضهی داغ علی اصغر
علی جانم...
به تیر حرمله هر سو گلی پرپر بر این خاک است
دم «ام من یجیب» این همه مضطر بر افلاک است
اباصالح اباصالح اباصالح اباصالح
شاعر: دکتر محمدمهدی سیّار
نظرات