درد دلی با شهدا
شهیدان مست صهبای غدیرید
که در مهمانی نعمالأمیرید
اگر شد حال ما را هم بپرسید
اگر شد دست ما را هم بگیرید
چو بگذشتید از این معبر
به سوز آه و چشم تر
رفیقان را یادی آخر...
مگر عهد اخوت یادتان رفته؟
مگر قول شفاعت یادتان رفته؟
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
دلا در قلب میدان منتظر باش
بر این پیمان چنان یاران مُصِر باش
«فمنهم من قضی نحبه» نبودی
بیا و لااقل «من ینتظر» باش
میان گریه و هقهق
دعا کن ای دل عاشق
شهادت را شوی لایق
مبادا از رفیقانم جدا مانم
چو خاکستر از این آتش به جا مانم
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
الهی در ره دلبر بمیرم
ز داغ آن گل پرپر بمیرم
اگر باید بمیرم ای خدا آه
چرا با مرگِ در بستر بمیرم؟
از این دلمردگی سیرم
زمینگیرم زمینگیرم
شهادت بی تو میمیرم!
گرفتاران دنیا را تو یاری ده
سحرگاهی از این زندان فراری ده
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
که در مهمانی نعمالأمیرید
اگر شد حال ما را هم بپرسید
اگر شد دست ما را هم بگیرید
چو بگذشتید از این معبر
به سوز آه و چشم تر
رفیقان را یادی آخر...
مگر عهد اخوت یادتان رفته؟
مگر قول شفاعت یادتان رفته؟
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
دلا در قلب میدان منتظر باش
بر این پیمان چنان یاران مُصِر باش
«فمنهم من قضی نحبه» نبودی
بیا و لااقل «من ینتظر» باش
میان گریه و هقهق
دعا کن ای دل عاشق
شهادت را شوی لایق
مبادا از رفیقانم جدا مانم
چو خاکستر از این آتش به جا مانم
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
الهی در ره دلبر بمیرم
ز داغ آن گل پرپر بمیرم
اگر باید بمیرم ای خدا آه
چرا با مرگِ در بستر بمیرم؟
از این دلمردگی سیرم
زمینگیرم زمینگیرم
شهادت بی تو میمیرم!
گرفتاران دنیا را تو یاری ده
سحرگاهی از این زندان فراری ده
خداوندا شود آیا دو چشم من
به دیدار حسین فاطمه روشن
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات