زیور زخم
إن كانَ دينُ محمدٍ لمْ يَستقِمْ إلّا بقتلي
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
فهمیدم از پیشونی پیمبر
از روی حمزه، از تن ابوذر
فهمیدم از زخمای بال جعفر
از پلک مالک، از وجود حیدر
فهمیدم اینکه اخم:
زینت ابروی مرده
لازمهی هر نبرده
فهمیدم اینکه زخم:
زیور مردای مرده
دنیا رو در مینورده
دنبال عاشق میگرده
آن زخم که زیب فرق حیدر شدهاست
در عرصهی کربلا مکرر شدهاست
بی زیور زخم قامت شیعه مباد
این کوه به زخم تیشه خوگر شدهاست
إن كانَ دينُ محمدٍ لمْ يَستقِمْ إلّا بقتلي
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
از تیغ و آهن واهمه ندارم
از بانگ دشمن واهمه ندارم
ترسی نه از تیر و تفنگ و ترکش
از جون سپردن واهمه ندارم
میترسم از خودم:
اینکه یقینم بلرزه
اینکه پشیزی نیرزه
میترسم از خودم:
اینکه تو دنیا اسیرم
جواز عشقو نگیرم
جز با شهادت بمیرم
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
إن كانَ دينُ محمدٍ لمْ يَستقِمْ إلّا بقتلي
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
شاعر و نغمه پرداز : دکتر محسن رضوانی
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
فهمیدم از پیشونی پیمبر
از روی حمزه، از تن ابوذر
فهمیدم از زخمای بال جعفر
از پلک مالک، از وجود حیدر
فهمیدم اینکه اخم:
زینت ابروی مرده
لازمهی هر نبرده
فهمیدم اینکه زخم:
زیور مردای مرده
دنیا رو در مینورده
دنبال عاشق میگرده
آن زخم که زیب فرق حیدر شدهاست
در عرصهی کربلا مکرر شدهاست
بی زیور زخم قامت شیعه مباد
این کوه به زخم تیشه خوگر شدهاست
إن كانَ دينُ محمدٍ لمْ يَستقِمْ إلّا بقتلي
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
از تیغ و آهن واهمه ندارم
از بانگ دشمن واهمه ندارم
ترسی نه از تیر و تفنگ و ترکش
از جون سپردن واهمه ندارم
میترسم از خودم:
اینکه یقینم بلرزه
اینکه پشیزی نیرزه
میترسم از خودم:
اینکه تو دنیا اسیرم
جواز عشقو نگیرم
جز با شهادت بمیرم
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
إن كانَ دينُ محمدٍ لمْ يَستقِمْ إلّا بقتلي
فيا سيوفُ خُذيني/ فَلَن أُفارقَ ديني
شاعر و نغمه پرداز : دکتر محسن رضوانی
نظرات