تو در عین غریبی برتمام خلق سلطانی
تو در عین غریبی برتمام خلق سلطانی
تو در اوج عطش آبی تو دریای خروشانی
اگرچه اهرمن انگشترت رابرد می بینم
تو در ملک خدا تا عرصه محشرسلیمانی
تو هم خون خدا هم زاده خون خداوندی
تو مجروحی تومذبوحی تو عریانی تو عطشانی
نیازی نیست تا قرآن بخوانی برفراز نی
تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی
به تن داری هزاران زخم تیرو نیزه و خنجر
نباید سنگ بارانت کنند آخر تو مهمانی
نصیحت می کنی در زیر خنجر قاتل خودرا
زبس دارای لطف و رحمت و عفوی و احسانی
به زخم پیکرت ای جان جان عالم هستی
چرا خورشید می تابد تو خود خورشید تابانی
برای گوشواره گشت گوش دخترت پاره
ندانستند تو خود گوشوار عرش رحمانی
جرا بین دو نهر آب لب تشنه تورا کشتند
نگفتند ای همه اسلام آخر تو مسلمانی
تو در اوج عطش آبی تو دریای خروشانی
اگرچه اهرمن انگشترت رابرد می بینم
تو در ملک خدا تا عرصه محشرسلیمانی
تو هم خون خدا هم زاده خون خداوندی
تو مجروحی تومذبوحی تو عریانی تو عطشانی
نیازی نیست تا قرآن بخوانی برفراز نی
تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی
به تن داری هزاران زخم تیرو نیزه و خنجر
نباید سنگ بارانت کنند آخر تو مهمانی
نصیحت می کنی در زیر خنجر قاتل خودرا
زبس دارای لطف و رحمت و عفوی و احسانی
به زخم پیکرت ای جان جان عالم هستی
چرا خورشید می تابد تو خود خورشید تابانی
برای گوشواره گشت گوش دخترت پاره
ندانستند تو خود گوشوار عرش رحمانی
جرا بین دو نهر آب لب تشنه تورا کشتند
نگفتند ای همه اسلام آخر تو مسلمانی
نظرات