تا خدا؛ منزل به منزل با حسین (ع) - مقام دهم: بقاء بالله
نام تو آغاز و انجام جهان
پرچم یاد تو بر بام جهان
شد ازل صبح گریبان حسین
شد ابد شام غریبان حسین
با تو ای جان جهان راهی شدیم
مست صهبای هواللهی شدیم
صبغةالله است رنگ خون تو
تا ابد جانهای ما مجنون تو
ای که فریادت مرا «بیدار» کرد
«توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد
انقطاع و معرفت نور تو داد
تشنگی، آنگه رضا، آنگه جهاد
سیر عاشق را نهم منزل «فنا»ست
آن که تاب رفتنش دارد کجاست؟
گام دیگر زین ره بی حد بقاست
آخرین منزل که نه... مقصد بقاست
آن که از جان بگذرد جانان شود
آن که جانان گشت، جاویدان شود
خود بقا بود آنچه در ظاهر فناست
شد فنا چون ساغر اما مِی بقاست
کشتگان، گم گشتگان پیدا شدند
سرخوش از صهبای «بل أحیا» شدند
بادهای از جام مشتاقی زدند
در فنا بانگ هوالباقی زدند
ای خوشا گمگشتهی پیدا شده
مستیِ یک قطرهی دریا شده
غیر وجهالله، باقی فانیاند
هیچهایی در شبی طوفانیاند
رفت بر باد فنا مُلک یزید
تا ابد باقی بود ملک شهید
جز شهید کوی حق کس زنده نیست
زندهی باقی حسین بن علیست
چون هرآنچه داشت بهر حق گذاشت
پیشِ پایش ریخت حق هم هر چه داشت
گفت با سنگ جفا و تیر خشم:
ای قدمهای شما بر روی چشم!
این شما و این من و آغوش من
در هجوم نیش، نوشانوش من
من نمیبینم کسی جز دوست دوست...
منت زخمی برَم کز دست اوست
تیغ و تیر و نیزه سرّ یار شد
سینهی من مخزنالأسرار شد
قتلگاه من که میقات خداست
بعد از این سرچشمهی مُلک بقاست
ختم ما شام غریبان نیست نیست
تازه آغاز است، پایان نیست نیست
بر سر نی پای در ره مینهیم
باز بسمالله الرحمن الرحیم
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
پرچم یاد تو بر بام جهان
شد ازل صبح گریبان حسین
شد ابد شام غریبان حسین
با تو ای جان جهان راهی شدیم
مست صهبای هواللهی شدیم
صبغةالله است رنگ خون تو
تا ابد جانهای ما مجنون تو
ای که فریادت مرا «بیدار» کرد
«توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد
انقطاع و معرفت نور تو داد
تشنگی، آنگه رضا، آنگه جهاد
سیر عاشق را نهم منزل «فنا»ست
آن که تاب رفتنش دارد کجاست؟
گام دیگر زین ره بی حد بقاست
آخرین منزل که نه... مقصد بقاست
آن که از جان بگذرد جانان شود
آن که جانان گشت، جاویدان شود
خود بقا بود آنچه در ظاهر فناست
شد فنا چون ساغر اما مِی بقاست
کشتگان، گم گشتگان پیدا شدند
سرخوش از صهبای «بل أحیا» شدند
بادهای از جام مشتاقی زدند
در فنا بانگ هوالباقی زدند
ای خوشا گمگشتهی پیدا شده
مستیِ یک قطرهی دریا شده
غیر وجهالله، باقی فانیاند
هیچهایی در شبی طوفانیاند
رفت بر باد فنا مُلک یزید
تا ابد باقی بود ملک شهید
جز شهید کوی حق کس زنده نیست
زندهی باقی حسین بن علیست
چون هرآنچه داشت بهر حق گذاشت
پیشِ پایش ریخت حق هم هر چه داشت
گفت با سنگ جفا و تیر خشم:
ای قدمهای شما بر روی چشم!
این شما و این من و آغوش من
در هجوم نیش، نوشانوش من
من نمیبینم کسی جز دوست دوست...
منت زخمی برَم کز دست اوست
تیغ و تیر و نیزه سرّ یار شد
سینهی من مخزنالأسرار شد
قتلگاه من که میقات خداست
بعد از این سرچشمهی مُلک بقاست
ختم ما شام غریبان نیست نیست
تازه آغاز است، پایان نیست نیست
بر سر نی پای در ره مینهیم
باز بسمالله الرحمن الرحیم
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات