تاخدا؛ منزل به منزل با حسین (ع) - منزل هشتم: جهاد
از دل تاریخ نوری سرخِ سرخ
شعلهی نزدیک و دوری سرخِ سرخ
باز سوی خویش میخوانَد مرا
میکشاند گاه و میرانَد مرا
من که میدانم نشانم کرده است
از درون آتشفشانم کرده است
میکشاند در میان کوی خویش
میبرد منزل به منزل سوی خویش
اولین منزل مرا «بیدار» کرد
«توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد
«انقطاع» و «معرفت» داد از صفا
بعد از آن هم از «عطش» گفت و «رضا»
منزل هشتم ز منزلها: «جهاد»
آزمون سخت این دلها، جهاد
هان مپندارید ره بیرهزن است!
یا طریق دوستی بیدشمن است
سر برافرازید و سرداری کنید
آی یاران! یار را یاری کنید
راه شیران و دلیران است این
رزمگاه شیرگیران است این
روبهان را ره ز هر سو بسته است
راه بر طماع و ترسو بسته است
تیغ بارد، گر که سر داری بیا
تیر بارد، گر جگر داری بیا
زخم خواهی خورد، زخم بیامان
زخم خواهی خورد هر آن، زین و آن
زخم تیر و تیغ و شمشیر و سنان
آه از زخم زبان، زخم زبا
بیجگرها را از این در راندهاند
اهل ضعف و ترس را تاراندهاند
یار ما امروز و فردا میکند
کمدلان را از سرش وا میکند!
تیغ برکش، بهر رزم تن به تن
بی هراس از کشتن و کشته شدن
حقحقی در قلب میدانگاه زن
تیغ «لا» بر فرق «الاالله» زن
گر هراسی سر برآرد پیشِ رو
دل قوی کن، یا ابوفاضل بگو
هم جهاد و هم شهادت مست اوست
تا قیامت این علم در دست اوست
رشتههای بیرقش رایات رزم
خط به خط پیشانیاش آیات رزم
تیغ ابرویش: اذا جاء القضا
برق چشمش میکُشد بیخونبها
الله الله این شکوه و هیمنه
یکتنه هم میسره هم میمنه
شیر میترسد ولی عباس نه!
کوه میلرزد ولی عباس نه!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
شعلهی نزدیک و دوری سرخِ سرخ
باز سوی خویش میخوانَد مرا
میکشاند گاه و میرانَد مرا
من که میدانم نشانم کرده است
از درون آتشفشانم کرده است
میکشاند در میان کوی خویش
میبرد منزل به منزل سوی خویش
اولین منزل مرا «بیدار» کرد
«توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد
«انقطاع» و «معرفت» داد از صفا
بعد از آن هم از «عطش» گفت و «رضا»
منزل هشتم ز منزلها: «جهاد»
آزمون سخت این دلها، جهاد
هان مپندارید ره بیرهزن است!
یا طریق دوستی بیدشمن است
سر برافرازید و سرداری کنید
آی یاران! یار را یاری کنید
راه شیران و دلیران است این
رزمگاه شیرگیران است این
روبهان را ره ز هر سو بسته است
راه بر طماع و ترسو بسته است
تیغ بارد، گر که سر داری بیا
تیر بارد، گر جگر داری بیا
زخم خواهی خورد، زخم بیامان
زخم خواهی خورد هر آن، زین و آن
زخم تیر و تیغ و شمشیر و سنان
آه از زخم زبان، زخم زبا
بیجگرها را از این در راندهاند
اهل ضعف و ترس را تاراندهاند
یار ما امروز و فردا میکند
کمدلان را از سرش وا میکند!
تیغ برکش، بهر رزم تن به تن
بی هراس از کشتن و کشته شدن
حقحقی در قلب میدانگاه زن
تیغ «لا» بر فرق «الاالله» زن
گر هراسی سر برآرد پیشِ رو
دل قوی کن، یا ابوفاضل بگو
هم جهاد و هم شهادت مست اوست
تا قیامت این علم در دست اوست
رشتههای بیرقش رایات رزم
خط به خط پیشانیاش آیات رزم
تیغ ابرویش: اذا جاء القضا
برق چشمش میکُشد بیخونبها
الله الله این شکوه و هیمنه
یکتنه هم میسره هم میمنه
شیر میترسد ولی عباس نه!
کوه میلرزد ولی عباس نه!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات