با سر اشاره کرد به خیمه
کور و کران روز غدیرند، با داد و با هوار رسیدند
لبتشنه بود زادهی حیدر، با تیغ آبدار رسیدند
حرف جهاد شد، چه یلانی ترسان به کنج خانه خزیدند
تا شد حدیث درهم و دینار، مردان پابهکار رسیدند
قومی که در تخیل حورند، دلدادهی بیوت و قصورند
تا سر بُرند امام زمان را ... با کام روزهدار رسیدند
آنانکه از حوالی تیغش، فرسنگ ها کناره گرفتند
تنها همین که نقش زمین شد ، از گوشه و کنار رسیدند
دیدند یادگار حسن را، از خیمه با شتاب میامد
آری همین که گفت عموجان، با تیغ مرگبار رسیدند
جمعی حرامخوار و حرامی، همراه شمر، هلهله کردند
همچون وحوش نعره کشیدند،آری سگان هار رسیدند
وفتی سر مبارکش از تن، میشد جدا چو عطر که از گل...
با نعلهای تازه خدایا! از راه ده سوار رسیدند
آنگاه نانجیبی از آن سو،با سر اشاره کرد به خیمه
غارتگران بی شرف ای وای... در شعله و غبار رسیدند
شاعر: میلاد عرفان پور
لبتشنه بود زادهی حیدر، با تیغ آبدار رسیدند
حرف جهاد شد، چه یلانی ترسان به کنج خانه خزیدند
تا شد حدیث درهم و دینار، مردان پابهکار رسیدند
قومی که در تخیل حورند، دلدادهی بیوت و قصورند
تا سر بُرند امام زمان را ... با کام روزهدار رسیدند
آنانکه از حوالی تیغش، فرسنگ ها کناره گرفتند
تنها همین که نقش زمین شد ، از گوشه و کنار رسیدند
دیدند یادگار حسن را، از خیمه با شتاب میامد
آری همین که گفت عموجان، با تیغ مرگبار رسیدند
جمعی حرامخوار و حرامی، همراه شمر، هلهله کردند
همچون وحوش نعره کشیدند،آری سگان هار رسیدند
وفتی سر مبارکش از تن، میشد جدا چو عطر که از گل...
با نعلهای تازه خدایا! از راه ده سوار رسیدند
آنگاه نانجیبی از آن سو،با سر اشاره کرد به خیمه
غارتگران بی شرف ای وای... در شعله و غبار رسیدند
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات