تا خدا؛ منزل به منزل با حسین (منزل چهارم: انقطاع)
بر سر نی زلف او دل میبرد
تا خدا منزل به منزل میبرد
بر لبش آیات قرآن کریم
هر خم مویش صراط المستقیم
«توبه» و «یقظه»، سپس «عشق» است عشق
راه رَستن از قفس عشق است عشق
چارمین منزل چه باشد؟ «انقطاع»
الوداع ای هر چه جز او! الوداع
الوداع ای بندها! دلبندها!
الوداع ای رنگها! پیوندها!
دل بریدن از تعلق ساده نیست
پایبند خانه مرد جاده نیست
بر قفس دل بستی و در باز بود
این تعلق مانع پرواز بود
گو «خداحافظ» به هر چه جز خداست
دل بریدن اول این ماجراست
دیده بر دنیا هر آن کس بست، رَست
زانکه این دنیا به ما نامحرم است
یک نظر باشد حلال و بعد از آن
شد حرام اندر حرام ای عاشقان!
یک نظر انداختی، نشناختی؟
دل به رنگ و روی دنیا باختی؟
راه بر گمراهی دنیا ببند
چشم بر این چشمبندیها ببند
چشم من! آیینهای شو بی غبار
پاک شو از هر چه دیدی غیر یار
تو امانتدار اشکی، پاک شو
مَحرم این اشک آتشناک شو
با همه دلبستگیها کن وداع
باز گو: «هب لی کمالالإنقطاع»
ما همه طفلیم، مرد راه کو؟
انقطاعی مثل «عبدالله» کو؟
تا عمو را از فرس افتاده دید
از همه هستی به یک دم دل برید
دست خود از دست عمه باز کرد
یکنفس سوی عمو پرواز کرد
در وضوی خون میان قتلگاه
دست شست از هستی خود، آه...آه...
روی او بر روی گلگون حسین
بر زمین خون حسن، خون حسین
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
تا خدا منزل به منزل میبرد
بر لبش آیات قرآن کریم
هر خم مویش صراط المستقیم
«توبه» و «یقظه»، سپس «عشق» است عشق
راه رَستن از قفس عشق است عشق
چارمین منزل چه باشد؟ «انقطاع»
الوداع ای هر چه جز او! الوداع
الوداع ای بندها! دلبندها!
الوداع ای رنگها! پیوندها!
دل بریدن از تعلق ساده نیست
پایبند خانه مرد جاده نیست
بر قفس دل بستی و در باز بود
این تعلق مانع پرواز بود
گو «خداحافظ» به هر چه جز خداست
دل بریدن اول این ماجراست
دیده بر دنیا هر آن کس بست، رَست
زانکه این دنیا به ما نامحرم است
یک نظر باشد حلال و بعد از آن
شد حرام اندر حرام ای عاشقان!
یک نظر انداختی، نشناختی؟
دل به رنگ و روی دنیا باختی؟
راه بر گمراهی دنیا ببند
چشم بر این چشمبندیها ببند
چشم من! آیینهای شو بی غبار
پاک شو از هر چه دیدی غیر یار
تو امانتدار اشکی، پاک شو
مَحرم این اشک آتشناک شو
با همه دلبستگیها کن وداع
باز گو: «هب لی کمالالإنقطاع»
ما همه طفلیم، مرد راه کو؟
انقطاعی مثل «عبدالله» کو؟
تا عمو را از فرس افتاده دید
از همه هستی به یک دم دل برید
دست خود از دست عمه باز کرد
یکنفس سوی عمو پرواز کرد
در وضوی خون میان قتلگاه
دست شست از هستی خود، آه...آه...
روی او بر روی گلگون حسین
بر زمین خون حسن، خون حسین
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات