شد جشن تکلیف من این لحظه های زیبا
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
من مجتبایی هستم شور شهادت دارم
باید تو را دریابم اکنون که فرصت دارم
ای از یتیمی من را با مهر خود پرورده
اینک ببین عبدالله، آهنگ رفتن کرده
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
ای روی خونین تو از مهر و مه زیباتر
چشمان خود را واکن چشم ترم را بنگر
ای مشق عشقم داده در مکتب عاشورا
شد جشن تکلیف من این لحظه های زیبا
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
از خیمههای تشنه سویت دویدم تنها
چشمم سیاهی میرفت اما رساندم خود را
مثل عموعباسم مثل علیِّ اصغر
دستم جدا از پیکر، تیری مرا بر حنجر
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
شاعر: میلاد عرفان پور
نغمه پرداز: سید مهدی سرخان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
من مجتبایی هستم شور شهادت دارم
باید تو را دریابم اکنون که فرصت دارم
ای از یتیمی من را با مهر خود پرورده
اینک ببین عبدالله، آهنگ رفتن کرده
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
ای روی خونین تو از مهر و مه زیباتر
چشمان خود را واکن چشم ترم را بنگر
ای مشق عشقم داده در مکتب عاشورا
شد جشن تکلیف من این لحظه های زیبا
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
از خیمههای تشنه سویت دویدم تنها
چشمم سیاهی میرفت اما رساندم خود را
مثل عموعباسم مثل علیِّ اصغر
دستم جدا از پیکر، تیری مرا بر حنجر
ای جانم عموجان، جانانم عموجان
برآغوشت افتاد، دستانم عموجان
شاعر: میلاد عرفان پور
نغمه پرداز: سید مهدی سرخان
نظرات