مانده هرکس چه انتخاب کند
مصلحت بود، انقلاب کند
گیسویش را به خون خضاب کند
آیه بر نیزه خواند و آمده بود
قصه ی عشق را کتاب کند
خواست با دوست، بی حساب شود
نه! معطل نشد حساب کند
باهمه، خانوادهاش آمد
فاتحانه که فتح باب کند
آمد آنکس که در پی اش فردا
خواهرش سوی تل، شتاب کند
آمد آنکس که دخترش فردا
چادری نیست تا حجاب کند
آمد و آنکس که طفل او فردا
خواهش چند قطره آب کند
نرسد آب و با سه شعبه کسی
طفل شش ماهه را مجاب کند
آه... اما حسین آمده بود
کاخ تزویر را خراب کند
نفس پیغمبر است این که چنین
مطمئن پای در رکاب کند
دست و پا در میان خون بزند
غفلت و خواب را جواب کند
این طرف حرّ جُعفی آن سو حر...
مانده هرکس چه انتخاب کند
خوش به حال کسی که جانش را
نذر فرزند بوتراب کند
شاعر: میلاد عرفان پور
گیسویش را به خون خضاب کند
آیه بر نیزه خواند و آمده بود
قصه ی عشق را کتاب کند
خواست با دوست، بی حساب شود
نه! معطل نشد حساب کند
باهمه، خانوادهاش آمد
فاتحانه که فتح باب کند
آمد آنکس که در پی اش فردا
خواهرش سوی تل، شتاب کند
آمد آنکس که دخترش فردا
چادری نیست تا حجاب کند
آمد و آنکس که طفل او فردا
خواهش چند قطره آب کند
نرسد آب و با سه شعبه کسی
طفل شش ماهه را مجاب کند
آه... اما حسین آمده بود
کاخ تزویر را خراب کند
نفس پیغمبر است این که چنین
مطمئن پای در رکاب کند
دست و پا در میان خون بزند
غفلت و خواب را جواب کند
این طرف حرّ جُعفی آن سو حر...
مانده هرکس چه انتخاب کند
خوش به حال کسی که جانش را
نذر فرزند بوتراب کند
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات