تا خدا؛ منزل به منزل با حسین (منزل دوم: توبه)
منزل دوم ز راه پیش رو
«توبه» است ای سالکان! فاستغفروا
این ندا از عرش اعلا میرسد
نغمه «توبوا جمیعا» میرسد
هر که هستی، هر چه هستی، توبه کن
هم ز هستی هم ز مستی توبه کن
در بزن چون فاتحالأبواب اوست
تو اگر «تائب» شوی «تواب» اوست
یک قدم گر بازگردی بیشکیب
صد قدم سوی تو میآید حبیب
توبه یعنی بازگشتن سوی راه
دوربرگردان راه اشتباه
توبه یعنی خلوتی خوش با خدا
دلشکسته، معترف، بی ادعا
توبه کن از کام و ناکامی بجوی
توبه کن از نام و گمنامی بجوی
اشک توبه آبرویت میدهد
مژده «لا تقنطو»یت میدهد
توبه کن ای سالک کمحوصله
از غرور چند رکعت نافله
گر نهادی سر به سجده پیش او
سر بر آر، استغفراللهی بگو
سجده آن باشد که ثارالله کرد
غرق خون بیسر به میدان نبرد
توبه هم گر عجب زاید بیش و کم
توبه کن از توبههای خویش هم
در مسیر کاروان عشق، آه
بست «حر» بر «سیدالأحرار» راه
لیک میدانند جمله کائنات
کس نبندد راه کشتی نجات
راه او گرچه به ظاهر بسته شد
در دل و جان میگشاید راه خود
وحشی دشت معاصی را بگو
تو شکار رحمتی، دوری مجو
روز عاشورا میآمد این ندا:
«رب ارعبت قلوبالإولیا...»
سرشکسته، دلشکسته آمدم
پیش تیغت دستبسته آمدم
من همانم آن که بر تو راه بست
بر من آیا راه توبه باز هست؟
ای مسیحای دل دلمردگان
یخرج الحی منالمیت بخوان
از نگاهت تا ابد شرمندهام
پیش چشمت سر به زیر افکندهام
روسیاهی آمد و شد روسفید
بانگ «إرفع رأسک» از مولا شنید
گرچه مثل حر گنهکارم حسین!
از دل و جان دوستت دارم حسین!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
«توبه» است ای سالکان! فاستغفروا
این ندا از عرش اعلا میرسد
نغمه «توبوا جمیعا» میرسد
هر که هستی، هر چه هستی، توبه کن
هم ز هستی هم ز مستی توبه کن
در بزن چون فاتحالأبواب اوست
تو اگر «تائب» شوی «تواب» اوست
یک قدم گر بازگردی بیشکیب
صد قدم سوی تو میآید حبیب
توبه یعنی بازگشتن سوی راه
دوربرگردان راه اشتباه
توبه یعنی خلوتی خوش با خدا
دلشکسته، معترف، بی ادعا
توبه کن از کام و ناکامی بجوی
توبه کن از نام و گمنامی بجوی
اشک توبه آبرویت میدهد
مژده «لا تقنطو»یت میدهد
توبه کن ای سالک کمحوصله
از غرور چند رکعت نافله
گر نهادی سر به سجده پیش او
سر بر آر، استغفراللهی بگو
سجده آن باشد که ثارالله کرد
غرق خون بیسر به میدان نبرد
توبه هم گر عجب زاید بیش و کم
توبه کن از توبههای خویش هم
در مسیر کاروان عشق، آه
بست «حر» بر «سیدالأحرار» راه
لیک میدانند جمله کائنات
کس نبندد راه کشتی نجات
راه او گرچه به ظاهر بسته شد
در دل و جان میگشاید راه خود
وحشی دشت معاصی را بگو
تو شکار رحمتی، دوری مجو
روز عاشورا میآمد این ندا:
«رب ارعبت قلوبالإولیا...»
سرشکسته، دلشکسته آمدم
پیش تیغت دستبسته آمدم
من همانم آن که بر تو راه بست
بر من آیا راه توبه باز هست؟
ای مسیحای دل دلمردگان
یخرج الحی منالمیت بخوان
از نگاهت تا ابد شرمندهام
پیش چشمت سر به زیر افکندهام
روسیاهی آمد و شد روسفید
بانگ «إرفع رأسک» از مولا شنید
گرچه مثل حر گنهکارم حسین!
از دل و جان دوستت دارم حسین!
شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
نظرات